دوشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۷

روی خاطره‌های زخمی نمک نپاشيد ـ ١


هادی غفاری عضو برجسته مجمع روحانیون مبارز
در گفت‌وگو با خبرگزاری «ايلنا» می‌گويد:
«جریان حاكم مایل نیست اندیشه‌‏ای نو وارد صحنه انتخابات ریاست‌جمهوری شود».
کسی که در صحن علنی مجلس اوّل شورای اسلامی آشکارا اعلام می‌کند که مخالفان انديشه من اگر به‌عنوان نماينده مردم در مناطقی از کشور انتخاب شوند و وارد مجلس گردند، با کُلت مغزشان را متلاشی خواهم کرد؛ کسی که داس هرس در دست گرفت و به باغ انديشه‌ها هجوم بُرد و مسئوليت کشتار دانشگاه گيلان را در کارنامه دارد؛ از چه زمانی مدعی و مدافع انديشه نو ‌گرديد که ما از آن بی‌خبريم؟ اين پروسه تحول را چه وقت پشتِ سر گذاشت و در کدام رسانه نقد خاطره‌های تلخ گذشته را باز نمود و به بحث گذاشت؟ و مهم‌تر، رسانه‌های اصلاح‌طلب، با بزرگ‌نمايی و انتشار سخن او، چه هدف‌هايی را دنبال می‌کنند؟ واقعاً مقولۀ خاطرۀ «انديشه نو» و علت شکل‌گيری «انديشه اصلاحی» در جامعه ما، خود داستانی است انديشيدنی!
بدون استثناء و در تمام جوامع، شکل واقعی خاطره‌های تلخ اجتماعی و فاجعه‌آميز، همواره سه ضلعی و مثلثی است! دقيق‌تر اگر بگويم، خاطره‌های تلخ عمومی در جامعه، به صورت مثلثی شکل می‌گيرند. يک ضلع آن‌را قربانيان فاجعه و خانواده‌های آنان تشکيل می‌دهند. ضلع بعدی را عناصری که قربانی گرفته‌اند و ضلع سوم نيز متعلق است به گروه‌های مختلف اجتماعی در درون جامعه.
از نوع رابطه‌ای که سه جريان بالا با خاطره‌های تلخ و بد برقرار می‌کنند، هم می‌توان مضمون رابطه و سطح تلاش‌های عمومی را در جامعه سنجيد و هم می‌توان شکل واقعی مثلث را ترسيم کرد. مثلاً از زمان قتل‌عام‌های سياسی در زندان‌ها، تا لحظه‌ای که موضوع و چگونگی قتل‌های زنجيره‌ای‌ـ‌سياسی در درون جامعه طرح و آشکار گرديد، مثلث خاطره‌ها بشکل دو ساق مساوی با قاعده‌ای نسبتاً کوچک بود. يعنی از آن‌جايی که ساير گروه‌های اجتماعی [قاعده مثلث] نسبت به خاطره‌های تلخ گذشته گريزان و بی‌تفاوت شده بودند و تلاش مشترکی در جامعه در جهت ترميم منطقی آن وجود نداشت؛ ناخواسته صف نيروهای قربانيان [البته قربانيان زنده] و قربانی گيرنده‌گان بصورت دو ساق مساوی [رنگ سفيد در شکل زير] در مقابل هم قرار می‌گيرند. با بهره‌گيری از مقولات آسيب شناسی، چنين وضعيتی را می‌توانيم دورۀ جريحه‌دار شدن خاطره نام‌گذاری کنيم.


علت اين پديده هم ناشی از دو عامل روانی عام و خاص است. تک‌تک مردم وقتی با خود خلوت می‌کنند، نقش و سهم‌شان را در فاجعه‌های عمومی می‌بينند. آنان به‌جای حفظ خاطره‌های تلخ و درس‌آموزی از آن، نخست _‌و البته در بدترين وضعيت‌_ واکنش منفی نشان می‌دهند و ديگر گروه‌ها را عمده می‌کنند و مسئول می‌شناسند؛ دوم، تحت تأثير عوامل مختلف روانی وحشت و بی‌توجه به آينده و اين احتمال که ممکن است بار ديگر شاهد تکرار اين قبيل فاجعه‌ها در جامعه باشند، دانسته از يادآوری خاطره‌ها می‌گريزند. در نتيجه خاطره تلخ در انحصار دو گروه خاص قرار می‌گيرند: قربانيان و قاتلان!
عدم فراموشی و عدم بی‌تفاوتی در برابر خاطره‌های تلخ، وجه مشترک دو گروه خاص است. حتا اگر بپذيريم که بخشی از قربانيان زير فشارهای شديداً روانی، حافظه‌شان را دست‌کاری می‌کنند تا از شرّ خاطره‌های وحشت‌انگيز در امان باشند؛ دست اندرکاران جنايت، از چنين امکانی برخوردار نيستند. خاطره‌های تلخ چون فيلمی بر پرده سينما، در لحظات حساس و با تمام جزئيات، در برابر چشمان‌شان ظاهر می‌گردد. دادگاه «تهرانی» (بهمن نادری‌پور) يکی از شکنجه‌گران معروف «ساواک» را بعد از انقلاب بخاطر آوريد که چگونه حافظه او، کوچک‌ترين جزئيات را با نام و نشان و زمان وقوع فاجعه حفظ کرده بود. اما مسئله اصلی تنها عدم فراموشی نيست که اين دو گروه خاص را همواره در مقابل يک‌ديگر قرار می‌دهد؛ بل‌که علت واقعی را بايد در نوع و جهت تمايل آنان بررسی کنيم. مثلاً دست اندرکاران جنايت همواره ترس از انتقام خانواده‌های قربانيان دارند. در نتيجه خاطره‌ها در ضمير آن‌ها جهت‌دار زنده می‌گردد و در يک لحظه‌ی حساس و تاريخی، تمايل به تداوم کشتار تقويت می‌شود. چنين وضعيتی را در شکل بالا به‌صورت مثلث قرمز رنگ (مختلف‌الاضلاع) و با نام وضعيت وحشت می‌بينيد!
در دورۀ وحشت، اگر برنامه‌ريزان و شکل‌دهنده‌گان خاطره‌های تلخ، قدرت‌شان در سطحی باشد که مطابق شکل بالا وتر مثلث را تشکيل بدهند؛ بروز فاجعه‌ای ديگر در جامعه حتمی است. ولی اگر پروسه گذار به دورۀ وحشت در جهتی ديگر سمت گرفت که ميان مردم و دست‌اندرکاران کشتار، نوعی جابه‌جايی را شاهد باشيم و مطابق شکل [مثلث قرمز] بالا، مردم وتر مثلث را تشکيل دهند؛ در چنين صورتی، ما شاهد بلبشو و انتقام‌جويی در جامعه خواهيم بود. واپسين غروب استبداد را به‌خاطر آوريد تا اصل قضيه کمی آسان فهم گردد.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست: