شنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۳

مناظره ای عبرت انگيز


جورج بوش، رئيس جمهوری آمريکا و سناتور جان کری، مهمترين رقيب وی در انتخابات آتی از حزب دموکرات، عصر پنجشنبه (30 سپتامبر)، اولين مناظره خود را برگزار کرده اند.


اين دوره از انتخابات رياست جمهوری آمريکا نسبت به دوره های قبلی، بيش از گذشته و بطور بيسابقه ای افکار عمومی جهان را بخود جلب کرده است. اگر چه رشد تکنولوژی و گسترش اينترنت و کانالهای تلويزيونی ماهواره ای بسهم خود در اين زمينه مؤثر و مشوق بوده اند و راه دسترسی به اطلاعات را آسان کرده اند؛ اما توجه و حساسيت فوق العاده افکار عمومی به انتحابات اخير، بنظر ناشی از درک و مسئوليتی است که مردم جهان درباره دو موضوع اساسی و دوران ساز می انديشند:
نخست اينکه افکار عمومی هم اکنون دولت آمريکا را تنها قدرت موجود و تأثير گذار در جهان می بينند. مردم ـ حتی بی تفاوت ترين و پائين ترين لايه های اجتماعی موجود در هر کشوری، خصوصاً در کشورهای آسيايی و افريقايی؛ با لمس يکسری واقعيت های جاری و کسب تجارب بيشمار در دهه گذشته، به اين حد از رشد رسيده اند که بدانند زندگی و آينده آنان به گونه ای با روند سياسی موجود در آمريکا گره خورده است. کنجکاوی درباره انتخابات آمريکا، معنايی غير از اين نخواهد داشت که مردم، درباره زندگی و آينده خود تعمق می کنند و می انديشند.
اضافه کنم که اين حساسيت و انديشندن امروز، خود مقدمه است برای تأثير گذاری در انتخابات فردا که چگونه و به چه طريقی جهان سوم هم بتواند مُهر و نشان خود را در مسائل داخلی آمريکا بگذارد. چنين فرايندی که از هم اکنون بشيوه غير اخلاقی و غير انسانی با تأثير گذاری در انتخابات اسپانيا آغاز گرديد، بايد درس مهمی برای روشنفکران جهان سوم باشد.
دوم اينکه پيچيدگی جنگ عراق و ارتباط آن با گسترش تروريسم و تهديدات هسته ای، موج فزاينده ای از التهاب و نگرانی را در جهان دامن زده است. هم مردم خاورميانه و هم بسياری از مردم جهان، به اين حقيقت واقفند که دولتهای خطر پذير منطقه، نه تنها تمايلی برای ايجاد روابطی صلح آميز و گفتگو نشان نميدهند بلکه، آنها تعمداً بقا و زندگی خود را با گسترش هرچه بيشتر درگيرها و جنگها گره زده اند. شعله ور شدن آتش جنگ در خاورميانه، معنايی جز درگير ساختن همه مردم جهان به نزاعی خونين و بی سرانجام نخواهد داشت. از اين حيث توجه مردم به مناظره، بيشتر بدين علت نيز بود که پيشاپيش می خواستند در درباره برنامه ها و نقشه هايی که هر يک از دو نامزد در ارتباط با جنگ عراق ارائه می دهند، اطلاعی کسب کنند.
بوش يا کری؛ کداميک رئيس جمهور آينده آمريکا خواهند شد؟ اين پرسشی است که در طول يکماه آينده، نقل همه ی محافل و مجالس خواهند بود.


روشنفکران اروپايی در مجموع و شادمانه مناظره ديشب را بنفع سناتور جان کری ارزيابی ميکردند و از اينطريق تمايل و حمايت خويش را برای پيروزی نامزد حزب دموکرات اعلام داشتند. اما محافل ديپلماتيک، با ترديد و نگرانی خطاهای استراتژيک و تأکيدات و راه حل های يک جانبه او را در باره تهديدهای هسته ای و جنگ عراق، خصوصاً تهديدهای ضمنی و پوشيده ای را که عليه ايران ابراز نمود، مورد ارزيابی قرار می دهند. راهی را که بوش بعد از چهار سال تجربه کسب کرده است، اکنون کری ميخواهد بگونه ای ديگر و با زبان روشنفکرانه پسند، دوباره از سر گيرد و ادامه دهد.
آنچه که بيش از همه برای مردم ايران در لحظه کنونی حائز اهميت حياتی است، توجه داشتن به نکات و برنامه هايی است که هر دو نامزد، در برخورد با کشورهايی نظير ايران، توافق دارند:
1 ـ هر دو نامزد، توسعه جنگ افزارهای هسته ای را بزرگترين تهديد برای امنيت آمريکا می دانستند؛
2 ـ هر دو نامزد اين خطر را احساس می کردند که تروريست ها می توانند از طريق بعضی دولت ها [البته جان کری بيشتر روی دولتهای عضو شوروی سابق تأکيد داشت] به مواد و سلاح های هسته ای تجهيز شوند.
3 ـ هر دو نامزد دولت آمريکا را يگانه قدرت برتر و تأثير گذار در جهان می دانند و از اين حيث بنام مبارزه با تروريسم، دخالت در امور ساير کشورها را جز ملزمات و وظايف دولت آمريکا در جهت حفظ و تأمين امنيت ملی می دانند.
هر يک از اين مؤلفه ها، بسهم خود قادرند رابطه کنونی دولت ايران را نه تنها با آمريکا، بلکه با ساير دولتهای جهان نيز، بيش از پيش مختل و شکر آب سازند. مادامی که دولت ايران اعتبار و جايگاه مناسب خود را در جهان پيدا نکند؛ ماداميکه منبع قدرت و تصميم گيرنده مشخصی در کشور نباشد و طرف ايرانی پشت ميز مذاکرات، فاقد اعتبار حقوقی باشد؛ مادامی که منافع ملی ما روشن نباشد و نتوانيم در مجامع جهانی شفاف برخورد کنيم؛ انتخاب بوش يا کری، تأثير مطلوبی بر سرنوشت و آينده ما نخواهد داشت. همه ما بچشم ديده ايم که کری، به رغم تهاجمات پی در پی عليه بوش، درباره کميته يا دفتر ويژه ای که هم اکنون در حال برنامه ريزی و سياستگذاری برای تغيير ساختار سياسی خاورميانه و تغيير تعدادی از دولتها از جمله حکومت اسلامی ايران است، کوچکترين اشاره ای نکرد و تعمداً و بسيار سهل گيرانه از کنار آن همه مسائل مهم و اساسی گذشت.منافع ملی ايران را تنها ملت ايرانست که می تواند حفظ و پاسداری کند. شعله ور شدن و گسترش جنگ داخلی در عراق، بسهم خود بزرگترين تهديدی است عليه منافع و امنيت ملی. اين تهديد خطرناک، قبل از اينکه به سياست خارجی دولت آمريکا و روسای جمهور آن وابسته باشند، بيش تر به ساختار سياسی عقب مانده و خواست مسئولان جنگ طلب حکومت اسلامی ايران مرتبط است. درست است که دولت آمريکا در همسايگی ماست و شايد بعضی ها حضور او را نوعی تهديد عليه امنيت ملی تحليل کنند اما، چه کسی نميداند که مسئولين جمهوری اسلامی، بمدت بيست و شش سال چوب حراج بر منافع و امنيت ملی ما می زنند؟ چه کسی نمی داند که بازی موش و گربه دولت ايران با آژانس بين المللی انرژی هسته ای، عواقب خطرناکی را برای ملت ايران به ارمغان خواهد داشت؟ دو ماراتونی که خاتمی بعد از مراجعه سه وزير خارجه اروپا به ايران وعده اش را داده بود، همين وضعيتی است که امروز بچشم خود می بينيم.

هیچ نظری موجود نیست: