وانگايی ماتايی، بانوی صلح 2004 :
جايـزه صلح آلفرد نوبل بزرگترين هديه زندگی است.
من هرگـاه نهالـی را می کـارم، احساس مـی کـنم
کـه دانـه هـای صلح را در دل زمين کاشته ام.
جايزه صلح آلفرد نوبل در دهم دسامبر امسال، به اولين بانوی سبز جهان تقديم می شود. انتخاب کميته صلح نوبل نروژ، آن هم از ميان يکصد و نود و چهار نامزد قدر و از هر نظر شايسته، انتخابی دقيقاً عقلانی، منطقی، عادلانه و در خدمت به صلح جهانی بوده است.
اگر چه برهان اعضای کميته صلح در هر دوره ای، حتی در مقاطعی که بعضی از شخصيت های سياسی به رغم گذشته ای نه چندان خوشايند و مردم پسند، برای دريافت نشان لياقت نامزد و انتخاب می شدند، هميشه قابل ستايش و دفاع بوده است؛ اما از سال 1990 به اين سو، انتخاب ها مفاهيم تازه ای را ميرسانند و پيش از اينکه در کليت خود توجه ای به افکار ستيزنده حاکم بر جهان کنونی را داشته باشند، بيشتر موادهای اوليه را برای بنيان های نظری جامعه فردا مهيّا می سازند و به همين دليل، هر انتخابی حاوی پيام های صلح جويانه برای آيندگان است.
نگاه داوران کميته صلح نوبل نروژ به جهان، نگاهی است واقع بينانه و برگرفته از حقيقت زندگی اجتماعی و سياسی امروز جهان و تمايلات غالب برآنهاست. هنوز زير ساخت های فکری بسياری از جوامع مُدرن و سنتی را، فرهنگ های مقاوم و سنت های کهنه و گران جانی شکل می دهند که ستيزه جويی، انتقام، اعدام، بهره گيری از خشونت عليه رقبا و زيرپا نهادن حقوق ديگران و ...، همچنان بر تساهل و تفاهم و احترام متقابل ترجيح داده می شوند. هنوز صلح را با نگاهی ايدئولوژيک و در ترازوی خير و شر وزن می کنند و با چنين فرهنگی چگونه می توان به صلحی پايدار دست يافت؟ اگر چه زندگی صلح آميز و فارغ از هر نوع فشار، ارعاب و شانتاژی که امنيت و منافع عمومی مردم را از همه سو و بطور جدی تهديد می کنند، يکی از مهمترين دغدغه های فرهيختگان جهان بشمار می آيند و دستيابی به آن ضرورتی است انکار ناپذير اما، اين واقعيت را نيز بپذيريم که نسل کنونی، قادر به تأمين صلح در جهان نيستند.
صلح هنوز نهالی است سبز و نو رس و نياز به پرستاری و مراقبت دارد. تشکل های مردمی و انجمن های مدنی مختلف مراقبين واقعی صلح در جهانند. دستان آنهاست که اين نهال را در دل پُر آشوب زمينی که چون باتلاقی خطرناک برای بلعيدن انسانها دهان باز کرده است، می کارند و به پاسداری می ايستند تا در فردا، هم زمين در زير پاهايمان سفت و سخت باشند و هر فردی بتواند با اتکا به خود بر روی آن استوار بايستد و هم نهال صلح به درختی تناور و سايه گستر تبديل شود.
اگر خانم وانگايی ماتايی می گويد که با کاشتن هر نهال فکر می کنم دانه های صلح را در دل زمين می کارم، به تجربه لمس کرده ايم که حقيقت انکار ناپذيری را بر زبان می راند. چرا که بدون انديشه سبز، سخن سبز و راه سبز، دسترسی به صلحی فراگير و پايدار، دشوار و شايد هم غير ممکن باشند. نگاه انسانی که سايه بانی بربالای سر دارد، با نگاه انسانی که در صحاری خشک و بی آب و علف و در زير آفتاب سوزان زندگی می کند، به لحاظ مختلف و از اساس با همديگر متفاوتند. اولی با آرامش خاطر و در جهت بهبود زندگی کنونی، به مطالعه جهان می پردازد و دومی، با خشمی وصف ناپذير، عليه همه دستاوردهای بشری بر می خيزد تا نيست و نابودشان سازد.
بانو وانگايی ماتايی، به اين حقيقت واقف است که تغيير محيط زيست، تغيير و شکوفايی انديشه را بدنبال دارد. اگر قبل از کاشتن، نهال ها را چون نوزادی در آغوش می گيرد و نوازش ميدهد، نه بدين خاطر است که منقدينش او را آدم متظاهری معرفی می کنند بلکه برعکس، وانگايی به درستی ميداند که اينگونه اعمال فرهنگ سازند و اگر او موقق شود وجدان مسئوليت پذيری مردم را نسبت به محيط طبيعی و زندگی بيدار کند، بسهم خود توانسته است فرهنگ محيط را متحول سازد. انسانی که در برابر نابودی يک درخت رنجور می شود، هرگز نمی تواند در برابر محيط زيست جهانی و نابودی انسانها بی تفاوت باشد. بی عدالتی های موجود در جهان کنونی را برنمی تابد و نسبت به همه ی آرمانها، ايده ها و استدلالهايی که به جنگ، خونريزی، برادر کُشی و اعدام منتهی می شوند، متنفر است.
اکنون می توانيم دريابيم که قدر و ارزشی را که کميته صلح نوبل برای کار وانگايی ماتايی قائل گرديد، نه به اين اعتبار که او تنها کنيايی ها را به حوزه سبز محيط زيست و سازش با طبيعت سوق داده است بلکه، او با رفتارهای خويش، روند منطقی سازش انسان با انسانها و تفاهم با ديگران و جهان انديشی را بنيان می نهد. و چنين انتخابی واقعاً مبارک است و ارزشمند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر