چه کسی برنده انتخابات است؟ اين پرسشی است که طی دوماه گذشته، همه مردم جهان را درگير و مشغول خود کرده و اگر بگويم که انتخابات امروز، اولين انتخابات بين المللی بمفهوم سياسی است که مردم سراسر جهان با شرکت در نظر سنجی ها، مصاحبه ها، کامنت نويسی ها و ارائه مقالات تحليلی، خواهان حضوری فعال و تأثير گذار در آن بودند، سخنی به گزاف نگفته ام.
بنا به گزارش روزنامه اینترنشنال هرالد تریبون (9 سپتامبر) بر اساس نظرسنجی ای كه در آن بیش از سی و چهار هزار نفر از سی و پنج كشور در پنج قاره جهان شركت كرده اند، در صورتی كه انتخابات ریاست جمهوری آمریكا در سطح جهان برگزار شود، جان كری، نامزد حزب دموكرات آمریكا با اختلاف بسیار زیاد به پیروزی خواهد رسید. اين نظر سنجی را مؤسسه «گلوب اسکن» با همکاری دانشگاه مريلند آمريکا انجام داد و در مجموع از هر پنج نفر فقط يک نفر با گزينش مجدد جورج بوش موافق بوده است.
آنچه که عجيب و بيسابقه بنظر می آيد، برخلاف عرف ديپلماتيک، رؤسای دولتها و بسياری از مقامات سياسی کشورهای مختلف، بی طرفی سياسی را ناديده گرفتند و به صراحت از نامزد مورد نظر خود حمايت می کنند. ولاديمير پوتين (رئيس جمهور روسيه)، سيلويو برلسکونی (نخست وزير ايتاليا)، جونيچيرو کويزمی (نخست وزير ژاپن)، ظفرالله خان جمالی ( نخست وزير پيشين و مشاور کنونی رئيس جمهور پاکستان) و حسن روحانی (نماينده ولی فقيه در شورای امنيت ملی) از نامزدی جورج بوش و خوزه لوئی زاپاترو (نخست وزیر سوسیالیست اسپانیا)، هوگو چاوز (رئیس جمهور ونزوئلا)، مهاتیر محمد (نخست وزیر پیشین مالزی) و کيم يونگ ايل (رهبر کره شمالی) از نامزدی جان کری حمايت می کنند.
البته اگر بخواهم نام دولتهايی که به حاميان خاموش لقب گرفته اند را به ليست بالا اضافه کنم، می بينيم که دولتهای جهان برای اولين بار بعد از جنگ سرد، بر سر حفظ منافع و امنيت ملی خويش، آشکارا در برابر سياست خارجی آمريکا واکنش نشان داده اند. اگر چه اين واکنشها در چشم اندازی نه چندان دور، به عاملی تأثير گذار در طراحی و تدوين سياست خارجی آمريکا مبدل می گردند اما، همين امروز جهان را به دو شقه تقسيم کرده است. آنچه در اين ميان دقيقاً نامفهوم است، هيچيک از مخالفين و موافقين جورج بوش به صراحت اعلام نکرده اند که آيا مخالف سياست تکروی آمريکا و خودداری بوش از تلاش برای رسيدن به اجماع جهانی با همکاری سازمان ملل متحد و هم پيمانان اروپايی اش هستند يا با تئوری «ضرورت جنگ پيش گيرنده» موافقند و از اين نظر استراتژی بوش را بر استراتژی کری که ترکيبی از ديپلماسی و زور است ترجيح ميدهند؟
خواست جهان بسيار مهم و محترم اما، اين خواستها و ديدگاهها فعلاً و بطور مستقيم نمی توانند تأثيرگذار و تغييری را در سرنوشت انتخابات امروز ايجاد کنند. انتخابات امريست داخلی و مردم بر اساس نيازهای ملی رئيس جمهور مورد نظر خود را برمی گزينند. لذا مجبوريم بار ديگر پرسش بالا را دوباره طرح کنيم که مردم آمريکا چه کسی را انتخاب خواهند کرد؟ اگر اهل گمانه زنی نباشيم، پاسخ به اين سئوال بنا به دلايلی مشکل است:
نخست اينکه هر دو نامزد به جای طرح مسائل اساسی و مستدل، شيوه تبليغات انتخاباتی را تا سطح جدل های انفرادی، بی معنی و غرض ورزانه تنزل داده اند و همراه با آن، اعتبار و ارزش خويش را بعنوان مديری کاردان و صاحب رأی و نظر مستقل، به زير علامت سئوال کشيده اند. در جامعه آزادی که دين از دولت جداست، تلاش و اثبات لجوجانه ی دو نامزد در مورد اعتقادات مذهبی خود، طنزيست تاريخی و فراموش نشدنی.
موضوع بر سر انکار نقش مذهب در جامعه آمريکا نيست. آنجا بهشت فرقه های مذهبی و محل مناسبی برای شکوفايی انواع اعتقادات است. آنچه تأسفبارند اينکه سناتور جان کری، می خواهد برای مردم اثبات کند که کاتوليک متعصبی است و در نوجوانی در کليسا خدمت می کرده. اين تلاش به حدی نگران کننده بود که اعتراض جامعه روحانيت را نيز بدنبال داشت. «تام بدوین»، یکی از این روحانیان و دانشیار مطالعات دینی در دانشگاه سنتا کلارای آمریکا در مقاله ای که در واشنگتن پست (22 اکتبر) نوشته از جورج بوش و جان کری خواسته است که باورهای دینی خود را امری شخصی و فردی دانسته و از آنها به عنوان ابزارسیاسی استفاده نکنند.
وی می نویسد: « این روزها وقتی نامزدهای ریاست جمهوری در ملاعام از اعتقادات دینی خود صحبت می کنند، آن چنان درگیر ملاحظات و حسابگری های سیاسی اند که حرفشان را به هیچ وجه نمی توان و نباید پذیرفت. غیر ممکن است که نامزد دو حزب عمده کشور از ایمان دینی خود بگونه ای حرف بزنند بدون آن که نشان دهند در پی بهره برداری سیاسی نیستند و به صندوق های رأی نیز چشم ندوخته اند.»
دوم اينکه، گزارشات و تفسيرهای رسانه های آمريکايی، نمی توانند منبع موثقی برای پيش بينی باشند. اگر چه اين قضاوت در برابر بيشمار روزنامه هايی که در آمريکا منتشر می شوند تا حدودی نا عادلانه است ولی، تمام روزنامه های معروف و شناخته شده که در سراسر جهان توزيع ميگردند؛ بمفهوم واقعی خود را تا سطح يک ارگان حزبی تنزل داده اند و در حمايت از يکی از دو نامزد، جبهه گرفته اند.
به نوشته روزنامه یو اس ای تودی (18 اکتبر)، روزنامه هایی چون بوستون گلوب، میناپولیس، استارتریبیون، میامی هرالد و کانزاس سیتی استار از جمله رسانه هایی هستند که در دفاع از سناتور جان کری، به نیویورک تایمز پیوسته اند. از سوی دیگر نیز روزنامه هایی چون شیکاگو تریبیون و دالاس مورنینگ به روزنامه دست راستی واشنگتن تایمز ملحق شده اند که اصولا و براساس معمول سنواتی خود طرفدار نامزد حزب جمهوری خواه است.
جانب نگری از سطح روزنامه ها نيز فراتر رفته و خود را در عرصه هنر و سينما نيز به نمايش گذاشت. کريستين ساينس مانيتور (21 اکتبر) نوشته است که هيچگاه در تاريخ سينمای آمريکا و فعاليت های دو حزب عمده اين کشور، سينما و صنعت فيلم سازی تا اين حد درگير نشده بود. به نوشته اين روزنامه فيلم های مستند بشدت سياسی، که اکثر آنها را منتقدان چپگرای مخالف محافظه کاران ساخته اند و سرآمد آنها فيلم "فارنهايت ۱۱/۹" ساخته مايکل مور است، انبوهی از مردم را به سينماها کشانده است.
مايکل مور در اين ساخته نه تنها اعتبار فيلمهای مستند را خدشه دار ساخت، بلکه اسنادی را ارائه داد که فاقد ارزش سياسی اند. اگر چه او دوربين را بنا به تمايل خود چرخاند و صحنه های خشن و احساساتی را در توازی باهمديگر قرار داد ولی، نتيجه همانی نشد که او در انتظارش بود. شاهکار مايکل مور را می توانيم اينگونه توضيح دهيم که او افکار عمومی را چند درجه بسمت ترديدها و بی تفاوتی ها سوق داده است. اتفاقاً مسئله روز در آمريکا، ازدياد بيشمار مرددين است. و جالب اينکه اپيدمی ترديد، در همه سطوح اجتماعی قابل مشاهده اند. به نوشته روزنامه یو اس ای تودی (18 اکتبر)، در این میان یک روزنامه محلی به نام تمپا تریبیون اعلام کرده است به دلیل اختلاف نظر شدید در میان اعضای هیأت تحریریه خود نتوانسته به رأی واحدی در این زمینه دست یابد زیرا از یک سو به مواضع و وعده های جان کری اعتماد ندارد و از جانب دیگر از عملکرد چهار سال گذشته جورج بوش راضی نیست.
نظر روزنامه محلی تمپا تریبیون، سومين نکته مبهم و در واقع بيانگر ديدگاه عمومی مردم آمريکاست. اينکه تا چه اندازه می توانيم روی آمارها و نظر سنجی ها حساب کنيم، نه تنها ما، بلکه هر دو نامزد نيز درباره صحت واقعی گفتار و نظرات مردم، ترديد دارند. همينکه مشاوران سناتور جان کری، برخلاف توصيه پزشکان، کلينتون را از تخت بيمارستان به پشت تريبون انتخاباتی می کشند، اثباتگر اين واقعيت است که هيچيک از دو نامزد، به درستی نمی دانند که چه کسی از ميان آنها راهی کاخ سفيد خواهد شد.
يهوديان آمريکا که بطور سنتی طرفدار حزب دموکرات بودند، اکنون در انتخاب جان کری مرددند. واشنگتن تایمز (22 اکتبر)، گزارشی از نظرات متفاوت یهودیان ساکن آمریکا ارائه ميدهد و معتقد است که بر اساس يک نظرخواهی 69 درصد آنها از جان کری حمایت می کنند و تنها 14 درصد پشتیبان جورج بوش هستند. اگرچه برخلاف سنت و برای اولين بار پرزيدنت ريگان توانست با استفاده از فضای گروگانگيری در ايران، 39 درصد آرای يهوديان را در سال 1380 به نفع خود جلب کند و اين موضوع امريست استثنائی در تاريخ انتخاباتی آمريکا، معذالک نمی توانيم روی آمار واشنگتن تايمز حساب باز کنيم. طبق نظر بسياری از کارشناسان، بيش از 20 درصد يهوديان آرای خويش را به نفع جورج بوش به صندوق ها خواهند ريخت. وانگهی «نقشه راه» و دفاع از مذاکره ميان فلسطينيان و اسرائيل، موجب شد تا همه يهوديان دموکرات و ضد جنگ، از جورج بوش حمايت کنند و اين موج برخاسته، حتماً تأثير مهمی در تغيير توازن نيروها خواهد گذاشت.
از طرف ديگر «انجيلی» ها متعصب، همانهايی که معتقدند مادامی که همه سرزمينهای مقدس در اختيار دولت اسرائيل قرار نگيرد، عيسی مسيح رُجعت نخواهد کرد؛ مخالفتين سرسخت سياستهای بوش شدند. آيا آنها حاضرند آرای خويش را بنفع کری در صندوق بريزند؟ کسی به درستی پاسخ اين سئوال را نمی داند و اين ابهام در باره تمام اقليت های ساکن آمريکا از جمله چينی ها، ويتنامی ها، کوبايی ها، بيش از دو ميليون اعراب مسلمان و حتی ايرانيان نيز صادق است. روزنامه لس آنجلس تایمز (18 اکتبر) با اشاره به بالا بودن درصد نسبتا زیاد "مرددها"، نوشته است در دوره های انتخابات قبل به تجربه ثابت شده است که در روزهای پایانی باقی مانده به انتخابات این افراد به نامزدی که قصد دارد جانشین رئیس جمهور فعلی شود گرایش پیدا می کنند و آراء رئیس جمهور وقت در روز انتخابات چندان با آخرین نظرسنجی ها تفاوتی پیدا نمی کند. اما در چهار نظر سنجی آخر، هرچند جورج بوش در اکثر اين نظرسنجی ها از جان کری جلوتر است ولی، ضريب خطای اين نظر سنجی ها به او جای مانور چندانی را هم نمی دهد.
چهارم اينکه شرايط مبهم و نگران کننده و عدم توانايی کارشناسان امور در پيش بينی تقريبی نتايج انتخابات، درجه بالايی از عصبيت را برفضای انتخاباتی کشور حاکم ساخته است. تنها دو نامزد نيستند که مثل سگ و کربه به همديگر می پرند بلکه همه داوری ها و ارزيابی ها پيش از اينکه جنبه تحقيقی داشته باشند بيشتر، جنبه تبليغی و علتی برای عوامفريبی است. ظاهراً همه با بن بست مواجهند و اين اولين شوکی است که تحت تأثير جهانی شدن، پژواک سياست خارجی آمريکا را در عرصه ملی باز می تاباند و نقش نسل «دات کام» را در انتخابات اخير برجسته می سازد. نسلی که بجای جنگ، تجاوز و کشتار، به زندگی، آزادی و صلح برای همه مردم جهان می انديشند.
واشنگتن پست (25 اکتبر) می نويسد در سال ۲۰۰۰ شاهد يکی ازکمترين ميزان مشارکت جوانان ۱۸ تا ۲۹ سال در انتخابات بوديم ولی بر اساس پژوهش هايی که در چند ماه اخير صورت گرفته است اين روند روبه تغيير است. اين تحقيقات نشان می دهد که جوانان آمريکايی تمايل بيشتری به شرکت در انتخابات از خود نشان می دهند که آن را می توان در توجه آنها به سايت های اينترنتی دانست. اما اين سخن بيان تمام حقيقت نيست. مطابق آمار و ارقام سالهای قبل، همواره نيمی از مردم آمريکا به رغم نام نويسی و گرفتن ورقه های رأی، در روز انتخابات حاضر به شرکت نبوده اند. اين فضا تغيير کرد و اکنون چند نظر سنجی مختلف نشان ميدهند که بين 69 تا 72 درصد ثبت نام کنندگان حاضر به شرکت در انتخابات هستند. همين بيست و دو درصد اضافی، به عامل ايکس و افرادی که نقش تعيين کننده ای در انتخابات اخير خواهند داشت، معرفی شدند.
چهار علت اساسی فوق، بسهم خود نشان دادند که پيش بينی نتايج انتخابات غير ممکن است. اما ما مجبوريم در حد توان خود، برای رسيدن به حداقل نتايج، پاسخی برای پرسش بالا داشته باشيم. بنظر من، پاسخ دقيق را بايد از متُد سنتی که هر دو نامزد در مبارزات انتخاباتی خود برگزيده اند، استخراج کرد و از اين لحاظ ناچارم به دو دليل مشخص از عنوانی که روزنامه يو اس ای تودی، که در دوازدهم اکتبر چاپ کرده بود، کمک بگيرم:
تاريخ به نفع بوش است
اولاً، بعد از جنگ جهانی دوم، از ميان ده رئيس جمهور، شش نفر به دور دوم راه يافتند؛ يکی اصلاً در دور دوم شرکت نکرد و تنها سه نفر نتوانستند به دور دوم راه يابند. يعنی کمتر از سی درصد احتمالات عليه بوش خواهند بود؛
ثانياً، جورج دابيليو بوش، ششمين رئيس جمهوريست که در زمانی که دولتش درگير جنگ است، برای انتخابی مجدد تلاش می کند. تاريخ از اين بابت بنفع جورج بوش است که هيچ يک از آن پنج رئيس جمهور پيشين، در کسب مجدد آرای مردم ناکام نشدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر