روزی يکی از جوانانی که در اصطلاح مذهبی به "خُشکه مقدس" معروفاند، پس از پايان درس دانشگاه، خيلی جدی يقهی آقای«راشد» را چسبيد که پرسش بسيار مهمی دارم: "اگر من با يکی از مسيحيان يا يهوديانی که میشناسم و در يک روز بارانی و در فضای آزاد با آنها روبهرو گردم؛ در هنگام آحوال پرسی اگر دست بدهم، من نيز نجس خواهم شد يا نه؟". راشد در اين لحظه جامهی استادی از تن درآورد و به سبک و سياق حوزهای، سيلی محکمی برگوش او نواخت و گفت: "تو همه چيزت پاک است فقط سر اين يکی لنگ ماندهای؟".
اين قصه غمانگيز بعد گذشت چهل سال در سيکلی تازه اما طنزگونه، اکنون از زبان رئيس دولتی شنيده میشود که اتفاقا، اهل حَرَم و قدرت، او را نيز مردی "خُشکه مقدس" میشناسند و مینامند. مردی که میخواهد مشکلات و ضعفهای درونی خويش را، از طريق ايجاد اغتشاشات در جامعه بيرونی و درمان کند. از اين منظر، آئيننامهی تصويبی دولت مبنی برساماندهی وبلاگها و سايتهای اينترنتی، تنها میتوانند يک معنا را برسانند که در شرايط طوفانی و بارانی، حضور وبلاگها و بلاگرها موجب ناپاکی و نجسی دولت خواهند شد؟!
واقعا مشکل در کجاست و چرا دولت بهرغم وجود آن همه نابسامانیها در جامعه که وعده ساماندهی آنها را بارها و بارها داده است، همهی وعدهها را يکشبه ناديده گرفت و ناگهان يقهی بلاگرها را چسبيد؟ ظاهرا شعار و هدف اصلی دولت در اين حرکت، جاانداختن قاعده بازیای بهنام مسئوليتپذيریست، که هرکسی مسئول و پاسخگوی نوشتههای خويش است. اجازه ندارد به ديگران تهمتی ببندد و اخلاق و عرف اجتماعی را ناديده بگيرد و زيرپا بگذارد. اما وقتی کمی روی معيارها و بند بند آئيننامه وزارت ارشاد دقت کنيم، ياد داستانی خواهيم افتاد که مردی در مسجد بهپا خاست و در خطاب به آخوندی که بربالای منبر بود گفت: اگر معيارت اين است که پُلصراط، از مو نازکتر است و از شمشير تيزتر، پس معلوم میشود ماهرترين بندبازان و سيرکبازان هم نمیتوانند از روی آن عبور کنند! در چنين صورتی عبادت و حضور در مسجد نوعی تلفکردن عمر است، آنهم وقتیکه همه میدانيم جهنمی هستيم و عبور از پُل صراط غيرممکن است!
حالا هم در خطاب به دولت نيازی به استدلال نيست و نمیگويم کَل [کچل] اگر طبيب بودی، سرخود دوا نمودی ولی، اگر معيار و الگوی متعهد، پاکی و مسئوليتپذيری روزنامه "کيهان" است که روزانه دهها تهمت و افترا و دروغ را به ناف شخصيتهای حقيقی و حقوقی میبندد؛ بديهیست که بلاگرها، بدون استثناء، از هم اکنون غيرمتعهد، ناپاک و مسئوليتناپذيرند.
واقعا بعد از بيست و هشت سال زمامداری و کشورداری، چهارنفر آدم عاقل در اين دم و دستگاه پيدا نمیشوند که بگويند فرجام چنين کاری بهنحوی آتش در دلِ خرمن انداختن است؟ آن هم خرمنی که اکثريت قريب بهاتفاقاش را نسل جوان تشکيل میدهند؟ اگرچه هنوز در جايی گفته نشد و کسی نمیداند که در هرم قدرت، چه کسانی مخالف يا موافق تصويب چنين آئيننامهای بودند ولی، ماهيت باصطلاح عدالتخواهانه و اخلاقی چنين آئيننامهای کاملا روشن است. حداقل يک نکته را خوب و دقيق میشود پيشاپيش حدس زد که هدف از تصويب چنين آئيننامهای، تقويت و ترويج فرهنگ شفاهی در جامعه است. فرهنگی که غيرشفاف و غيرقابل استنادند و در پس آن، میشود حسابی ترکتازی و تاراج کرد.
اين قصه غمانگيز بعد گذشت چهل سال در سيکلی تازه اما طنزگونه، اکنون از زبان رئيس دولتی شنيده میشود که اتفاقا، اهل حَرَم و قدرت، او را نيز مردی "خُشکه مقدس" میشناسند و مینامند. مردی که میخواهد مشکلات و ضعفهای درونی خويش را، از طريق ايجاد اغتشاشات در جامعه بيرونی و درمان کند. از اين منظر، آئيننامهی تصويبی دولت مبنی برساماندهی وبلاگها و سايتهای اينترنتی، تنها میتوانند يک معنا را برسانند که در شرايط طوفانی و بارانی، حضور وبلاگها و بلاگرها موجب ناپاکی و نجسی دولت خواهند شد؟!
واقعا مشکل در کجاست و چرا دولت بهرغم وجود آن همه نابسامانیها در جامعه که وعده ساماندهی آنها را بارها و بارها داده است، همهی وعدهها را يکشبه ناديده گرفت و ناگهان يقهی بلاگرها را چسبيد؟ ظاهرا شعار و هدف اصلی دولت در اين حرکت، جاانداختن قاعده بازیای بهنام مسئوليتپذيریست، که هرکسی مسئول و پاسخگوی نوشتههای خويش است. اجازه ندارد به ديگران تهمتی ببندد و اخلاق و عرف اجتماعی را ناديده بگيرد و زيرپا بگذارد. اما وقتی کمی روی معيارها و بند بند آئيننامه وزارت ارشاد دقت کنيم، ياد داستانی خواهيم افتاد که مردی در مسجد بهپا خاست و در خطاب به آخوندی که بربالای منبر بود گفت: اگر معيارت اين است که پُلصراط، از مو نازکتر است و از شمشير تيزتر، پس معلوم میشود ماهرترين بندبازان و سيرکبازان هم نمیتوانند از روی آن عبور کنند! در چنين صورتی عبادت و حضور در مسجد نوعی تلفکردن عمر است، آنهم وقتیکه همه میدانيم جهنمی هستيم و عبور از پُل صراط غيرممکن است!
حالا هم در خطاب به دولت نيازی به استدلال نيست و نمیگويم کَل [کچل] اگر طبيب بودی، سرخود دوا نمودی ولی، اگر معيار و الگوی متعهد، پاکی و مسئوليتپذيری روزنامه "کيهان" است که روزانه دهها تهمت و افترا و دروغ را به ناف شخصيتهای حقيقی و حقوقی میبندد؛ بديهیست که بلاگرها، بدون استثناء، از هم اکنون غيرمتعهد، ناپاک و مسئوليتناپذيرند.
واقعا بعد از بيست و هشت سال زمامداری و کشورداری، چهارنفر آدم عاقل در اين دم و دستگاه پيدا نمیشوند که بگويند فرجام چنين کاری بهنحوی آتش در دلِ خرمن انداختن است؟ آن هم خرمنی که اکثريت قريب بهاتفاقاش را نسل جوان تشکيل میدهند؟ اگرچه هنوز در جايی گفته نشد و کسی نمیداند که در هرم قدرت، چه کسانی مخالف يا موافق تصويب چنين آئيننامهای بودند ولی، ماهيت باصطلاح عدالتخواهانه و اخلاقی چنين آئيننامهای کاملا روشن است. حداقل يک نکته را خوب و دقيق میشود پيشاپيش حدس زد که هدف از تصويب چنين آئيننامهای، تقويت و ترويج فرهنگ شفاهی در جامعه است. فرهنگی که غيرشفاف و غيرقابل استنادند و در پس آن، میشود حسابی ترکتازی و تاراج کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر