شنبه آينده، آغاز هفته محيط زيست است. آغازی که بدون پشتوانه، تلاش و همّت عمومی، هرگز نمیتواند به فرجامی که در ايران بهنام «روز هوای پاک» [29 دیماه] نامگذاری شد، منتهی گردد.
برگزاری هفته محيط زيست بدون برنامه، آموزش و تدارکات اوليه، اگر مفهوم تقليد و يا تظاهری را که در همآهنگی باجهانيان نشان میدهيم نمیرسانند، دستکم، بدين معناست که میخواهيم داشتن هوای سالم را تا سطح آرزوهای محال، تنزل دهيم. و آرزوهای مُحال در فرهنگ زيست محيطی، یعنی تبديل شهرها و شهرستانها، به گورستانهای عمومی!
در ايران، شخصيتها و نهادهای دلسوزی در اين عرصه فعال هستند و تا مرز جانفشانی قدم برداشتهاند و هنوز هم بیباکانه پیگيرند. اما اين تلاشها، تلاشهای انفرادی محسوب میشوند و مقوله زيست محيطی را بايد بصورت سيستماتيک و برنامهريزی شده دنبال کرد. کاری که بعنوان مثال، دولت چين در سال گذشته انجام داد.
از اين منظر، فهم و پاسخ به پرسشی کليدی برای همه دلسوزان و حاميان محيط زيست الزامیست: آيا اختصاص هفتهای بهنام هفته محيطزيست، میتواند فشار روز افزونی را که برمنابع طبيعی کشور وارد میگردند، کاهش دهد؟ روندی که در سه دهه گذشته به انحای مختلف نشان میدهند که وسعت جنگلها و حجم زيستی آنها در کشور، همواره رو به کاهش و نابودی است؟ وقتی میبينيم طرحها و سياستهايی که هم اکنون در دست اجراست و به بهانه ساختن اتوبان، میخواهند جنگل گلستان را تکهتکه کنند؛ وقتی میبينم که میخواهند ادارههای منابع طبيعی و جنگلبانی استانها را بصورت نهادهای زائد و طفيلی، وابسته به ديگر نهاد انقلابی کنند و از اينطريق تعدادی از کارمندان دلسوز و حرفهای را بازنشسته يا بازخريد نمايند؛ واقعن چهکسی در ايران به هفته محيطزيست و روز هوای پاک معتقد و پايبند است؟
از اين روزها کم نداريم در تقويم ايران! لطفن و پيش از خواندن اين يادداشت، صفحات تقويم را بارديگر و با حوصله ورق بزنيد. میبينيد که به هر بهانه و مناسبتی، روزهای مختلفی از سال [تقريبا در هرماه يک روز] را به روزهای زيست محيطی اختصاص دادهاند: روز طبيعت (13 فروردين)، روز زمين پاک (دوم اردبهشت)، روز جهانی محيطزيست (15 خرداد)، روز گُل (25 خرداد)، روز بيابان زدايی (27 خرداد)، روز جهانی جهانگردی (5 مهر)، روز مهرگان (16 مهر)، روز ملی کيفيت (18 آبان)، روز خودکفايی گندم (26 آبان)، روز جهاد کشاورزی (14 دی)، روز هوای پاک (29 دی) و روز درختکاری (15 اسفندماه).
روزها و نامهای ديگری هم وجود دارند [مثلا روز شيلات] که میشود بر ليست بالا اضافه کرد. اما نتيجه آن همه مناسبتها و هزينههای ميليون دلاریای که همه ساله برای برپايی کنفرانسها در همين زمينه خرج میکنند؛ تاکنون چی بود؟ مردم پايتخت در حالی به استقبال هفته محيط زيست و روز هوای پاک میروند که طی هفتههای گذشته، بارها مسئله آلودگی هوای تهران واقعن غيرقابل تحمل گرديد و شاخص آلاينده مونوکسيد کربن در برخی مناطق شهر، از مرز خطرناک نيز گذشته بود. واقعن ارزش جان و سلامت بيش از 12 ميليون انسان ساکن تهران مهمتر است يا سکوت و عدم اعتراض صاحبان اتومبيلهای از رده خارج شده؟
دو روز پيش روزنامه اعتماد ملی به نقل از محمدهادی حيدرزاده، مشاور محيطزيست شهردار و رئيس ستاد هوای پاک، بحران آلودگی هوا در شهر تهران را "يک خودکشی دستجمعی" توصيف کرد و اضافه نمود که در آبان ماه سال جاری، از ميان 4500 مورد سکته قلبی گزارش شده، هشتاد درصد آن بهطور مستقيم يا غيرمستقيم به آلودگی هوا ارتباط داشته است. يعنی بطور متوسط هر سال، بيش از 43000 نفر مردم تهران شهيد راه آلودگیاند؟!
انکار نمیتوان [و نبايد] کرد که اغلب مديران و برنامهريزان و مسئولين امور، نه تنها کوچکترين توجهای به ارتباطی که ميان شکوفايی اقتصادی و ميزان رشد، گسترش و حفظ جنگلها و مراتع کشور هست، نداشته و ندارند بلکه، بخشهايی از آنها، خود مهمترين و اصلیترين عامل تخريب محسوب میشوند. در ارتباط با قاچاق چوب و نابودی جنگل اسالم و قتل کارمند جنگلبانی منطقه، ديديم که چگونه نام و پای تعدادی از فرماندههان و قشر بالايی سپاهپاسداران، دوسال پيش به وسط کشيده شدند. ديديم که چه کسانی وجببهوجب، کوههای استانهای شمالی را ميتراژ میکنند و آن را بهمعرض فروش عمومی میگذارند. يا شنيديم که در سال گذشته (15 فوريه 2006) فضلاله کولانی مدير کل منابع طبيعی استان تهران، به خبرگزاری دانشجويان گفته بود که در تعطيلات تاسوعا و عاشورا، چگونه و بدون اخذ مجوز، طی دو شب حدود هفت هزار اصله درخت پارک جنگلی لويزان، از گونه کاج تهران که دارای حدود 40 سال سن بودند را به دليل قرار گرفتن در مسير بزرگراه لويزان قطع کردهاند.
اين نمونهها بيانگر حقيقت تلخیست که نيروی قدرتمندی در بالا و بی هيچ ملاحظهای، در برابر ديدگان خوابآلود و بیتوجه عمومی، دارد تيشه به ريشه اين آب و خاک میزند. اما آيا داستان نابودی محيط زيست، فقط و فقط به اعمال تخريبیـاقتصادی و بیتوجهی بالايیها مربوط میشوند؟ يا پائينیها هم در اين ميانه نقش و سهمی دارند؟
ادامه دارد.
برگزاری هفته محيط زيست بدون برنامه، آموزش و تدارکات اوليه، اگر مفهوم تقليد و يا تظاهری را که در همآهنگی باجهانيان نشان میدهيم نمیرسانند، دستکم، بدين معناست که میخواهيم داشتن هوای سالم را تا سطح آرزوهای محال، تنزل دهيم. و آرزوهای مُحال در فرهنگ زيست محيطی، یعنی تبديل شهرها و شهرستانها، به گورستانهای عمومی!
در ايران، شخصيتها و نهادهای دلسوزی در اين عرصه فعال هستند و تا مرز جانفشانی قدم برداشتهاند و هنوز هم بیباکانه پیگيرند. اما اين تلاشها، تلاشهای انفرادی محسوب میشوند و مقوله زيست محيطی را بايد بصورت سيستماتيک و برنامهريزی شده دنبال کرد. کاری که بعنوان مثال، دولت چين در سال گذشته انجام داد.
از اين منظر، فهم و پاسخ به پرسشی کليدی برای همه دلسوزان و حاميان محيط زيست الزامیست: آيا اختصاص هفتهای بهنام هفته محيطزيست، میتواند فشار روز افزونی را که برمنابع طبيعی کشور وارد میگردند، کاهش دهد؟ روندی که در سه دهه گذشته به انحای مختلف نشان میدهند که وسعت جنگلها و حجم زيستی آنها در کشور، همواره رو به کاهش و نابودی است؟ وقتی میبينيم طرحها و سياستهايی که هم اکنون در دست اجراست و به بهانه ساختن اتوبان، میخواهند جنگل گلستان را تکهتکه کنند؛ وقتی میبينم که میخواهند ادارههای منابع طبيعی و جنگلبانی استانها را بصورت نهادهای زائد و طفيلی، وابسته به ديگر نهاد انقلابی کنند و از اينطريق تعدادی از کارمندان دلسوز و حرفهای را بازنشسته يا بازخريد نمايند؛ واقعن چهکسی در ايران به هفته محيطزيست و روز هوای پاک معتقد و پايبند است؟
از اين روزها کم نداريم در تقويم ايران! لطفن و پيش از خواندن اين يادداشت، صفحات تقويم را بارديگر و با حوصله ورق بزنيد. میبينيد که به هر بهانه و مناسبتی، روزهای مختلفی از سال [تقريبا در هرماه يک روز] را به روزهای زيست محيطی اختصاص دادهاند: روز طبيعت (13 فروردين)، روز زمين پاک (دوم اردبهشت)، روز جهانی محيطزيست (15 خرداد)، روز گُل (25 خرداد)، روز بيابان زدايی (27 خرداد)، روز جهانی جهانگردی (5 مهر)، روز مهرگان (16 مهر)، روز ملی کيفيت (18 آبان)، روز خودکفايی گندم (26 آبان)، روز جهاد کشاورزی (14 دی)، روز هوای پاک (29 دی) و روز درختکاری (15 اسفندماه).
روزها و نامهای ديگری هم وجود دارند [مثلا روز شيلات] که میشود بر ليست بالا اضافه کرد. اما نتيجه آن همه مناسبتها و هزينههای ميليون دلاریای که همه ساله برای برپايی کنفرانسها در همين زمينه خرج میکنند؛ تاکنون چی بود؟ مردم پايتخت در حالی به استقبال هفته محيط زيست و روز هوای پاک میروند که طی هفتههای گذشته، بارها مسئله آلودگی هوای تهران واقعن غيرقابل تحمل گرديد و شاخص آلاينده مونوکسيد کربن در برخی مناطق شهر، از مرز خطرناک نيز گذشته بود. واقعن ارزش جان و سلامت بيش از 12 ميليون انسان ساکن تهران مهمتر است يا سکوت و عدم اعتراض صاحبان اتومبيلهای از رده خارج شده؟
دو روز پيش روزنامه اعتماد ملی به نقل از محمدهادی حيدرزاده، مشاور محيطزيست شهردار و رئيس ستاد هوای پاک، بحران آلودگی هوا در شهر تهران را "يک خودکشی دستجمعی" توصيف کرد و اضافه نمود که در آبان ماه سال جاری، از ميان 4500 مورد سکته قلبی گزارش شده، هشتاد درصد آن بهطور مستقيم يا غيرمستقيم به آلودگی هوا ارتباط داشته است. يعنی بطور متوسط هر سال، بيش از 43000 نفر مردم تهران شهيد راه آلودگیاند؟!
انکار نمیتوان [و نبايد] کرد که اغلب مديران و برنامهريزان و مسئولين امور، نه تنها کوچکترين توجهای به ارتباطی که ميان شکوفايی اقتصادی و ميزان رشد، گسترش و حفظ جنگلها و مراتع کشور هست، نداشته و ندارند بلکه، بخشهايی از آنها، خود مهمترين و اصلیترين عامل تخريب محسوب میشوند. در ارتباط با قاچاق چوب و نابودی جنگل اسالم و قتل کارمند جنگلبانی منطقه، ديديم که چگونه نام و پای تعدادی از فرماندههان و قشر بالايی سپاهپاسداران، دوسال پيش به وسط کشيده شدند. ديديم که چه کسانی وجببهوجب، کوههای استانهای شمالی را ميتراژ میکنند و آن را بهمعرض فروش عمومی میگذارند. يا شنيديم که در سال گذشته (15 فوريه 2006) فضلاله کولانی مدير کل منابع طبيعی استان تهران، به خبرگزاری دانشجويان گفته بود که در تعطيلات تاسوعا و عاشورا، چگونه و بدون اخذ مجوز، طی دو شب حدود هفت هزار اصله درخت پارک جنگلی لويزان، از گونه کاج تهران که دارای حدود 40 سال سن بودند را به دليل قرار گرفتن در مسير بزرگراه لويزان قطع کردهاند.
اين نمونهها بيانگر حقيقت تلخیست که نيروی قدرتمندی در بالا و بی هيچ ملاحظهای، در برابر ديدگان خوابآلود و بیتوجه عمومی، دارد تيشه به ريشه اين آب و خاک میزند. اما آيا داستان نابودی محيط زيست، فقط و فقط به اعمال تخريبیـاقتصادی و بیتوجهی بالايیها مربوط میشوند؟ يا پائينیها هم در اين ميانه نقش و سهمی دارند؟
ادامه دارد.