«شاه رفت!» نخستين تيتر يا عنوان چشمگير و جذبکنندهای بودند که سی
و هشت سال پيش در چنين روزی [۲۶ دیماه ۱۳۵۷]، آذينبخش
صفحه اوّل روزنامه کيهان گرديد .
شاه رفت!
«شاه رفت!» جملهای بود مضمونی و خبر از آيندهی نامعلوم در جابهجايی
فرهنگی_طبقاتی در درون ساختار قدرت میداد. اما کيهانیها در آن روز، مثل ديگر
گروهها و قشرهای اجتماعی ايران که انگاری چيزی جز گذشته را نمیديدند؛ آينده را
قربانی گذشته کردند و مضمون سخن را تا سطح يک حادثهی پيش پا افتاده روزانه،
تقليلاش دادند .
شاه رفت!
جملهی «شاه رفت!» به لحاظ مفهومی_ساختاری، جملهایست بنيانی_محوری. در سادهترين بيان خبر میدهد از رفتن شاهی که محور کسری بود که
صورتاش را خواص تشکيل میدادند و مخرجاش را عوام. اما اين واقعيت در پس فضای يکسونگرانهای
که روشنفکران ژورناليست آن بههيچوجهی نمیپذيرفتند تا مرز باريکی ميان موضوع «سرنگونی»
با موضوعهای ديگری چون ديکتاتوری، خودمحوری و سيستمگريزی شاه بکشند؛ بهطور دقيق
مورد توجه و محاسبه قرار نگرفت که چرا سادهترين برداشت از «کسر بدون محور»، بدين
معناست که خواص، به آنی در شکم عوام سقوط خوهند کرد و زير امواج خروشان تودهای،
خرد و نابود خواهند شد؟
آن روز، يعنی روز ۲۶ دیماه
و فرار شاه، همه چيز بهنفع عوامگرايی بود، و بیآنکه خود بدانيم، امواج خروشان داشت ما
را با خود میبُرد. يک نمونهی مشخص آن، دقايقی بعد از انتشار روزنامه کيهان رندی واژه «در» را به فعل رفت اضافه میکند. از
آنجايی که در حرکتهای خودجوش و عمومی، تقليد هميشه بهترين و آسانترين کارهاست،
عنوان اوّل روزنامه کيهان، بهصورت «شاه در رفت!» تغيير کرد.
واژه «در»، در ظاهر معنای فرار شاه را میرساند اما، در يک جنبش تودهای و عاميانه که هرکسی از دريچه نگاه خويش اوضاع را برمیرسد و تحلیل میکند؛ «در» را میشود با «دروازه» برابر گرفت و گرفتند. وقتی شاه از دروازه بيرون رفت، چه کسی بهجای او داخل خانه خواهد شد؟ روشن است! در غياب خواص و يا دقيقتر، در شرايطی که خواص چون غريقی غوطهور در درون بحران است، تنها فرهنگ و سنت منجیخواهیست که به کمک مردم سنتی میشتابد و هادی آنان میگردد.
اين همه نوشتم تا بگويم که بعد از گذشت بيست وهشت سال، هنوز هم بخشی از ملت، پاسخ يک پرسش محوری را دقيق نمیدانند: شاه رفتنی بود؛ اما چرا امام آمد؟
ادامه مطلب ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر