مقدمه
آقای «سمندری» پپرمردِ خوشسُخن و مبلّغ چيرهدست و سرشناس جامعه بهائيان ايرانِ قبل از انقلابِ اسلامی، که بعضیها به شوخی او را «آخوند فلسفی» جامعهی «احباء» میناميدند؛ روزی در ارتباط با سلاحهای هستهای دو کشور آمريکا و شوروی سابق به من گفت: «اين دو کشور صددرصد مطمئناند که سلاحهای هستهای را عليه يکديگر بهکار نخواهند بُرد!». وقتی نگاه متعجب مرا ديد، در ادامه گفت: «اگر هم روزی تصميم گرفتند تا همديگر را بترسانند، آن بمبها را بر سر ما خواهند ريخت، به خودشان کوچکترين آسيبی نمیرسانند».
بيش از چهار دهه از اين گفتوگو میگذرد. اَبرقدرتها نيازی به ترساندن يکديگر نديدند اما در عوض، آن پيشبينی، بهشکل ديگری در رُخدادهای روز ايران و در درگيریهای جناحهای قدرتمند، بارها و به صورتهای مختلف خود را نشان دادهاند. از يک سال پيش که کمپانی نفت شل زير فشار قدرتهای سياسیـمالی جهان قرار گرفت تا قوانين تحريم را عليه دولت ايران رعايت کند و يا حداقل، سرمايهگذاری روی ميدان گاز پارس را محدود و متوقف سازد؛ ناگهان اختلاف دو جناح قدرتمند وزارت اطلاعات و امنيت ايران که بعد از باصطلاح خودکشی سعيد امامی شکل گرفته بود و آتش زير خاکستر بهنظر میآمد، شعلهور و به جنگی رو در رو و تنبهتن مبدل گرديد. حالا جناحهای درگير، برای ترساندن يکديگر، دارند بمبهایشان را بر سرِ بهائيان مقيم شيراز فرو میريزند. عوامل انفجار حسينيه شهر شيراز را به بهائيان نسبت میدهند، با نام و امضاء ساختهگی و جعلی بهنام «جنبش آزادی برای بهائيت» اطلاعيه صادر میکنند ولی، کسی از وزير اطلاعات نمیپرسد که فعاليتهای خرابکارانه بهائيان [کاری به صحت و سقماش نداريم] چه ارتباطی به تغيير ساختار وزارت اطلاعات دارد؟
جدول مندليُف
سال پيش که در خانه يکی از دوستان فرهيختهام مهمان بودم شبهنگام، او يک ورقه مقوايی ۰ ۵ ×۷۰ سانتیمتری را در برابرم گرفت. بهمحض ديدن، بهياد جدول عناصر مندليف افتادم. به همان شکل جدولبندی شده بود، منتها بهجای نام عناصر و وزن مخصوص آنها، نام شخصيتهای سياسی، اجتماعی و هنری را نوشت که در ماجرای قتلهای سياسیـزنجيرهای، ترور و کشته شده بودند. بعضی از خانهها هنوز خالی و بدون نام و نشان بودند و در خانههای ديگر، در برابر تعدادی از نامها [از جمله در برابر نام احمد ميرعلايی] علامت سئوال گذاشته بود. وی در توضيح جدول گفت: منظورم از ترور زنجيرهای، ترورهای ويزهای هستند که از سال ۱۳۷۰ به اينسو، توسط «واواک» مديريت و برنامهريزی شدهاند. من با استفاده از اين جدول نخُست توانستم دو جريان مختلف فکری را در درون وزارت اطلاعات شناسايی و دستهبندی کنم. آنها نيروهای عملياتی مختلف و مستقلی را در درون «واواک» سازماندهی کردهاند و هر گروه، براساس مبانی و اعتقادهای فکری خود شخصيتهای باصطلاح کليدی، تهديدگر و خطرناک را شناسايی و ترور میکنند. اين که میگويند يک گروه خودسر دست به چنين کارهايی زدهاند، حرف مفتی بيش نيست. بهزعم من، جريانی که ترور مختاری و مظلومان را طراحی و سازماندهی نمودند، همان جريانی نيست که داريوش فروهر و پيروز دوانی را ترور کردند. در پَشت اين دو ترور ايدهها و هدفهای سياسی خاصی پنهان است.
وی در ادامه افزود: مسئلهی تروريسم پنهان و دولتی (٢ + ۱)، چه بهلحاظ ماهيت عمل، چه در انتخاب طعمه يا جهتی را که دنبال میکنند در همه جای جهان، دارای يکسری مختصات معينی هستند. از اين منظر وقتی جدول را تنظيم کردم در وهلهی نخست، با يکسری از پرسشهای بیپاسخ، ابهامها و نقطه کور روبهرو گشتم. مثلاً در اين جدول شما با نام شخصيتهايی مانند احمد ميرعلايی برخورد میکنيد که در ارتباط با تحليل فوق، بههيچوجه نمیتوانست برای «واواک» عنصر خطرناک و تهديدگری محسوب گردد و قانوناً نمیبايست ترور میشد.
روزی که رُمان «از چشم غربی» زوزف کُنراد (ترجمه احمد ميرعلايی) را خواندم، گره کور تقريباً باز شد و علت ترور را فهميدم ولی، اصل و موضوع ابهام پيچيدهتر گرديد. آيا ميرعلايی با ترجمه اين رُمان میخواست چهره واقعی امثال سعيد امامیها و وابستگی آنان را به سرويسهای اطلاعاتی کشورهای بیگانه، به جامعه روشنفکری ايران معرفی کند؟ اينکه سرويسهای اطلاعاتی کشورهای مختلف جهان سعی میکنند در درون تشکيلات يکديگر کانال بزنند و نفوذ کنند، امریست تقريباً قابل فهم و تجربه شده. اما پرسش کليدی اين است که آن ترورها _آنهم با چنين طيف گستردهای از کشتهشدگانی با گرايشهای گوناگون_ چه نفعی برای سرويسهای اطلاعاتی جهان داشتند؟ آيا ما با نيروی جديد و مقولۀ تازهای بهنام نئوپاراپُلتيک (Newparapolitic) در ايران و آنهم با يک طبقهی بیفرهنگ با زشتترين شيوههای برخورد، روبهرو نيستيم؟ حوزههای کوچکی از طيفهای مختلف اجتماعی که از فردای انقلاب بهشيوه ماسونها سازماندهی شده بودند تا در ظاهر عليه فراماسونریها و عوامل امپرياليستها در ايران مبارزه کنند؛ اکنون خود به فراماسونرهای قدرتمند اقتصادی و سياسی تحول يافتهاند؟ اين گروههای باصطلاح باندهای مافيايی چه کسانی هستند؟
آقای «سمندری» پپرمردِ خوشسُخن و مبلّغ چيرهدست و سرشناس جامعه بهائيان ايرانِ قبل از انقلابِ اسلامی، که بعضیها به شوخی او را «آخوند فلسفی» جامعهی «احباء» میناميدند؛ روزی در ارتباط با سلاحهای هستهای دو کشور آمريکا و شوروی سابق به من گفت: «اين دو کشور صددرصد مطمئناند که سلاحهای هستهای را عليه يکديگر بهکار نخواهند بُرد!». وقتی نگاه متعجب مرا ديد، در ادامه گفت: «اگر هم روزی تصميم گرفتند تا همديگر را بترسانند، آن بمبها را بر سر ما خواهند ريخت، به خودشان کوچکترين آسيبی نمیرسانند».
بيش از چهار دهه از اين گفتوگو میگذرد. اَبرقدرتها نيازی به ترساندن يکديگر نديدند اما در عوض، آن پيشبينی، بهشکل ديگری در رُخدادهای روز ايران و در درگيریهای جناحهای قدرتمند، بارها و به صورتهای مختلف خود را نشان دادهاند. از يک سال پيش که کمپانی نفت شل زير فشار قدرتهای سياسیـمالی جهان قرار گرفت تا قوانين تحريم را عليه دولت ايران رعايت کند و يا حداقل، سرمايهگذاری روی ميدان گاز پارس را محدود و متوقف سازد؛ ناگهان اختلاف دو جناح قدرتمند وزارت اطلاعات و امنيت ايران که بعد از باصطلاح خودکشی سعيد امامی شکل گرفته بود و آتش زير خاکستر بهنظر میآمد، شعلهور و به جنگی رو در رو و تنبهتن مبدل گرديد. حالا جناحهای درگير، برای ترساندن يکديگر، دارند بمبهایشان را بر سرِ بهائيان مقيم شيراز فرو میريزند. عوامل انفجار حسينيه شهر شيراز را به بهائيان نسبت میدهند، با نام و امضاء ساختهگی و جعلی بهنام «جنبش آزادی برای بهائيت» اطلاعيه صادر میکنند ولی، کسی از وزير اطلاعات نمیپرسد که فعاليتهای خرابکارانه بهائيان [کاری به صحت و سقماش نداريم] چه ارتباطی به تغيير ساختار وزارت اطلاعات دارد؟
جدول مندليُف
سال پيش که در خانه يکی از دوستان فرهيختهام مهمان بودم شبهنگام، او يک ورقه مقوايی ۰ ۵ ×۷۰ سانتیمتری را در برابرم گرفت. بهمحض ديدن، بهياد جدول عناصر مندليف افتادم. به همان شکل جدولبندی شده بود، منتها بهجای نام عناصر و وزن مخصوص آنها، نام شخصيتهای سياسی، اجتماعی و هنری را نوشت که در ماجرای قتلهای سياسیـزنجيرهای، ترور و کشته شده بودند. بعضی از خانهها هنوز خالی و بدون نام و نشان بودند و در خانههای ديگر، در برابر تعدادی از نامها [از جمله در برابر نام احمد ميرعلايی] علامت سئوال گذاشته بود. وی در توضيح جدول گفت: منظورم از ترور زنجيرهای، ترورهای ويزهای هستند که از سال ۱۳۷۰ به اينسو، توسط «واواک» مديريت و برنامهريزی شدهاند. من با استفاده از اين جدول نخُست توانستم دو جريان مختلف فکری را در درون وزارت اطلاعات شناسايی و دستهبندی کنم. آنها نيروهای عملياتی مختلف و مستقلی را در درون «واواک» سازماندهی کردهاند و هر گروه، براساس مبانی و اعتقادهای فکری خود شخصيتهای باصطلاح کليدی، تهديدگر و خطرناک را شناسايی و ترور میکنند. اين که میگويند يک گروه خودسر دست به چنين کارهايی زدهاند، حرف مفتی بيش نيست. بهزعم من، جريانی که ترور مختاری و مظلومان را طراحی و سازماندهی نمودند، همان جريانی نيست که داريوش فروهر و پيروز دوانی را ترور کردند. در پَشت اين دو ترور ايدهها و هدفهای سياسی خاصی پنهان است.
وی در ادامه افزود: مسئلهی تروريسم پنهان و دولتی (٢ + ۱)، چه بهلحاظ ماهيت عمل، چه در انتخاب طعمه يا جهتی را که دنبال میکنند در همه جای جهان، دارای يکسری مختصات معينی هستند. از اين منظر وقتی جدول را تنظيم کردم در وهلهی نخست، با يکسری از پرسشهای بیپاسخ، ابهامها و نقطه کور روبهرو گشتم. مثلاً در اين جدول شما با نام شخصيتهايی مانند احمد ميرعلايی برخورد میکنيد که در ارتباط با تحليل فوق، بههيچوجه نمیتوانست برای «واواک» عنصر خطرناک و تهديدگری محسوب گردد و قانوناً نمیبايست ترور میشد.
روزی که رُمان «از چشم غربی» زوزف کُنراد (ترجمه احمد ميرعلايی) را خواندم، گره کور تقريباً باز شد و علت ترور را فهميدم ولی، اصل و موضوع ابهام پيچيدهتر گرديد. آيا ميرعلايی با ترجمه اين رُمان میخواست چهره واقعی امثال سعيد امامیها و وابستگی آنان را به سرويسهای اطلاعاتی کشورهای بیگانه، به جامعه روشنفکری ايران معرفی کند؟ اينکه سرويسهای اطلاعاتی کشورهای مختلف جهان سعی میکنند در درون تشکيلات يکديگر کانال بزنند و نفوذ کنند، امریست تقريباً قابل فهم و تجربه شده. اما پرسش کليدی اين است که آن ترورها _آنهم با چنين طيف گستردهای از کشتهشدگانی با گرايشهای گوناگون_ چه نفعی برای سرويسهای اطلاعاتی جهان داشتند؟ آيا ما با نيروی جديد و مقولۀ تازهای بهنام نئوپاراپُلتيک (Newparapolitic) در ايران و آنهم با يک طبقهی بیفرهنگ با زشتترين شيوههای برخورد، روبهرو نيستيم؟ حوزههای کوچکی از طيفهای مختلف اجتماعی که از فردای انقلاب بهشيوه ماسونها سازماندهی شده بودند تا در ظاهر عليه فراماسونریها و عوامل امپرياليستها در ايران مبارزه کنند؛ اکنون خود به فراماسونرهای قدرتمند اقتصادی و سياسی تحول يافتهاند؟ اين گروههای باصطلاح باندهای مافيايی چه کسانی هستند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر