گاهی اوقات بهطور تکپران و گذرا، آدم حرفهايی را میشنود يا رفتارها و برخوردهايی را مشاهده میکند که در ظاهر معمولی بهنظر میآيند. يعنی در مقايسه و انطباق با ديگر رفتارهای تحريکآميز، حجم و وزنشان در سطحی نيست که بخواهند حساسيت برانگيز و ترسناک باشند. بديهی است که بنا به عادت، سعی میکنی اين قبيل شنيدهها را ناشنيده و ديدهها را، ناديده بگيری و بدون سر و صدا، از کنارشان بگذری.
اما وقتی اين عناصر بهظاهر بیوزن و بدون حجم، ذره ذره جمع گردند، و مطابق ضربالمثل ايرانی: وانگهی دريا گردند؛ آن زمان موجی از وحشت سراپای وجود را فرامیگيرد و رعشه در جان آدمی میافتد که چه شد زودتر، اين چيزها را نديديم و يا به چه دليل نمیتوانستيم ببينيم که اکنون و ناگهان اينگونه غافلگيرمان کرده است؟ آنهايی که تجربه انقلاب و تجربه رفتار آدمهايی که بعد انقلاب يکشبه مسلمانان دو آتشه و متعصبی شده بودند را در توشه دارند؛ نيک میدانند که فهم و چرايی اين «لحظهی ناگهانی» ديگر، ديرهنگام است. يعنی داريد فرجام پروسهای را میبينيد که از مدتها پيش، در مقابل چشمهایتان، ذره ذره انباشه شده بودند.
اکنون بخشی از اين ذرههای بهظاهر خوشآيند اينجا و در زير نام «حليج فارس» جمع شدهاند، درست در مقابل چشمان ما! کافی است با يک کليک، آن ذرههای در حال انباشته شدن را، با چشمان خود، دقيق ببينيد و بخوانيد و قضاوت کنيد!
انگيزه، هدف و در يک کلام مبنايی که شما را وامیدارد تا از نام خليج هميشه فارس دفاع کنيد، چيست؟ ميهندوستی يا ناسيوناليسم؟ تفاوت اين دو مقوله در کجاست؟ تفاوت را تنها میتوانيم از درون برخوردهايی که بروز میدهيم، از جنس و ماهيت دفاعی که ارائه میدهيم؛ استخراج نمود و مشخص کرد. من نيز مدافع نام خليج فارس هستم اما چنين دفاعی، بههيچوجه، بهمعنای فروغلطيدن در دامن ناسيوناليسم نيست! زيرا که از همان آغاز، دفاعم مشروط است به انجام روشهای مشخص و مبتنی است بر يک اصل. بهزعم من، اگر به روشهای قانونی، عقلايی و مستدلل پایبند باشيم، آن وقت دفاع ما از نام خليج فارس، دقيقاً نوعی تقابل با تفکر ناسيوناليسم عربی _و بهطبع آن ناسيوناليسم ايرانی_ است.
واقعيتهای سياسی نشان میدهند که دولتهای عربی با بهرهگيری از فضای متشنج بينالمللی و ائتلافی که تا حدودی عليه ايران شکل گرفته است؛ با طرح اين موضوع راه و روش تحريکآميزی را عليه ايران و ايرانيان در پيش گرفتهاند. آنان بهخوبی واقفاند که طرح موضوع خليج عربی، نوعی استارت، در جهت روشن کردن موتور ناسيوناليسم ايرانی است. اگر ناسيوناليسم ايرانی تقويت گردد، بازدهی آن در خدمت ناسيوناليسم، يا دقيقتر، در خدمت شوونيسم عربی است و دولتهای سنتی عربی بهآسانی میتوانند با اتکاء به چنين ابزاری، عوامفريبی را در درون مرزهای خود گسترش دهند و بقاء خويش را تداوم بخشند.
تهاجم گروه ايرانی نفوذگر (هکر) به بيش از يکصد وبسايت دانشگاهی، تجاری و سايتهای وابسته به نهادهای دولتی کشورهای عربی، چه آگاهانه يا ناآگاهانه، نه تنها سودی را متوجه ايران نخواهد کرد بل، بهطور مشخص احساسات نوجوانان و جوانان عرب را جريحهدار میکند. گرايشات ضد ايرانی و نفرت عليه ايرانيان را دامن میزند. يعنی جوانان ايرانی ناخواسته، طعمه و خدمتگذار همان هدفها و سياستهای شوونيستیای قرار گرفتهاند، که دولتهای عربی با تغيير نام خليج فارس دنبال میکردند. آيا میتوان گفت که مضمون عمل هکرهای ايرانی که موجی از نفرت را متوجه ايران و ايرانی نمود، يک حرکت ميهن دوستانه بود؟
اساساً هر حرکتی که موجب اشاعه و گسترش فرهنگ بيگانهستيزی در درون جامعه گردد، در خدمت ناسيوناليسم است. در خدمت جماعتی خودستا و خودمحور، که نه تنها خود را برتر و بالاتر از ديگران میبينند، بلکه همه تلاششان در جهتی است تا اين بیگانهستيزی را، پايه وحدت ملی قرار دهند. چنين اعتقاد و برخوردی، يکصدوهشتاد درجه، مغاير با روحيه ميهندوستانه است. يکی از شکلهای مهم ميهن دوستی، تمايلات دگردوستی و صلحدوستی است! ما برای همهی مردم جهان عزت و احترام قائليم و با چنين برخوردی علاقهمنديم تا ديگران نيز، برای همهی کسانی که در دورن مرزهای اين گربه نشسته و بیآزار زندگی میکنند؛ احترام و اعتبار قائل گردند.
اما وقتی اين عناصر بهظاهر بیوزن و بدون حجم، ذره ذره جمع گردند، و مطابق ضربالمثل ايرانی: وانگهی دريا گردند؛ آن زمان موجی از وحشت سراپای وجود را فرامیگيرد و رعشه در جان آدمی میافتد که چه شد زودتر، اين چيزها را نديديم و يا به چه دليل نمیتوانستيم ببينيم که اکنون و ناگهان اينگونه غافلگيرمان کرده است؟ آنهايی که تجربه انقلاب و تجربه رفتار آدمهايی که بعد انقلاب يکشبه مسلمانان دو آتشه و متعصبی شده بودند را در توشه دارند؛ نيک میدانند که فهم و چرايی اين «لحظهی ناگهانی» ديگر، ديرهنگام است. يعنی داريد فرجام پروسهای را میبينيد که از مدتها پيش، در مقابل چشمهایتان، ذره ذره انباشه شده بودند.
اکنون بخشی از اين ذرههای بهظاهر خوشآيند اينجا و در زير نام «حليج فارس» جمع شدهاند، درست در مقابل چشمان ما! کافی است با يک کليک، آن ذرههای در حال انباشته شدن را، با چشمان خود، دقيق ببينيد و بخوانيد و قضاوت کنيد!
انگيزه، هدف و در يک کلام مبنايی که شما را وامیدارد تا از نام خليج هميشه فارس دفاع کنيد، چيست؟ ميهندوستی يا ناسيوناليسم؟ تفاوت اين دو مقوله در کجاست؟ تفاوت را تنها میتوانيم از درون برخوردهايی که بروز میدهيم، از جنس و ماهيت دفاعی که ارائه میدهيم؛ استخراج نمود و مشخص کرد. من نيز مدافع نام خليج فارس هستم اما چنين دفاعی، بههيچوجه، بهمعنای فروغلطيدن در دامن ناسيوناليسم نيست! زيرا که از همان آغاز، دفاعم مشروط است به انجام روشهای مشخص و مبتنی است بر يک اصل. بهزعم من، اگر به روشهای قانونی، عقلايی و مستدلل پایبند باشيم، آن وقت دفاع ما از نام خليج فارس، دقيقاً نوعی تقابل با تفکر ناسيوناليسم عربی _و بهطبع آن ناسيوناليسم ايرانی_ است.
واقعيتهای سياسی نشان میدهند که دولتهای عربی با بهرهگيری از فضای متشنج بينالمللی و ائتلافی که تا حدودی عليه ايران شکل گرفته است؛ با طرح اين موضوع راه و روش تحريکآميزی را عليه ايران و ايرانيان در پيش گرفتهاند. آنان بهخوبی واقفاند که طرح موضوع خليج عربی، نوعی استارت، در جهت روشن کردن موتور ناسيوناليسم ايرانی است. اگر ناسيوناليسم ايرانی تقويت گردد، بازدهی آن در خدمت ناسيوناليسم، يا دقيقتر، در خدمت شوونيسم عربی است و دولتهای سنتی عربی بهآسانی میتوانند با اتکاء به چنين ابزاری، عوامفريبی را در درون مرزهای خود گسترش دهند و بقاء خويش را تداوم بخشند.
تهاجم گروه ايرانی نفوذگر (هکر) به بيش از يکصد وبسايت دانشگاهی، تجاری و سايتهای وابسته به نهادهای دولتی کشورهای عربی، چه آگاهانه يا ناآگاهانه، نه تنها سودی را متوجه ايران نخواهد کرد بل، بهطور مشخص احساسات نوجوانان و جوانان عرب را جريحهدار میکند. گرايشات ضد ايرانی و نفرت عليه ايرانيان را دامن میزند. يعنی جوانان ايرانی ناخواسته، طعمه و خدمتگذار همان هدفها و سياستهای شوونيستیای قرار گرفتهاند، که دولتهای عربی با تغيير نام خليج فارس دنبال میکردند. آيا میتوان گفت که مضمون عمل هکرهای ايرانی که موجی از نفرت را متوجه ايران و ايرانی نمود، يک حرکت ميهن دوستانه بود؟
اساساً هر حرکتی که موجب اشاعه و گسترش فرهنگ بيگانهستيزی در درون جامعه گردد، در خدمت ناسيوناليسم است. در خدمت جماعتی خودستا و خودمحور، که نه تنها خود را برتر و بالاتر از ديگران میبينند، بلکه همه تلاششان در جهتی است تا اين بیگانهستيزی را، پايه وحدت ملی قرار دهند. چنين اعتقاد و برخوردی، يکصدوهشتاد درجه، مغاير با روحيه ميهندوستانه است. يکی از شکلهای مهم ميهن دوستی، تمايلات دگردوستی و صلحدوستی است! ما برای همهی مردم جهان عزت و احترام قائليم و با چنين برخوردی علاقهمنديم تا ديگران نيز، برای همهی کسانی که در دورن مرزهای اين گربه نشسته و بیآزار زندگی میکنند؛ احترام و اعتبار قائل گردند.