اشاره:
وبلاگشهرها پديدهای است نوين در عصر حاضر و ناشناخته در جامعه ما. ضروریست در اين بارۀ بيشتر بيانديشيم، و با همديگر بحث و گفتوگو کنيم. از اين منظر، بیمناسبت نمیدانم تا متن صحبتهايی را که با جمعی از علافهمندان در اين زمينه داشتهام، بهصورت گفتمانی که میخواهد معانی و ارتباطات تازهای را کشف و بيان کند، در اينجا نيز طرح کنم. در ضمن، بهرغم اطلاع از کمبودها و نارسايیهای بحث حاضر، دامنزدن و دنبال کردن اين قبيل مسائل سازنده را تا سمتوسوي دقيقی بگيرد و سرانجامی بيابد، شايد مهمترين مشوق در انتشار متن حاضر ديدم.
**********
وقتی سخن برسر وبلاگشهرهای ايرانی است، بهنظر تأکيد بر روی يک نکته مهم و پايهای از همين آغاز ضروری و الزامی است. اميدوارم که دوستان بهجای توجه به کميّتهای متنوع و گسترده در وبلاگشهرها، و يا به همان نسبت، بهجای توجه به مباحث پراکنده و شايد هم بهزعم بعضیها غيرضروری؛ در وهله نخست، نگاهشان را معطوف به نوعی از سازوکار، در ارتباط و همآهنگ با تحولات آتی در جامعه نموده و آنرا با خواست و تمايلات و زندگی نسل جوان ايرانی پيوند زنند. بهعبارتی ديگر، دربارۀ مناسبات و مکانيسمی بيانديشند که براساس آن، بشود تعاملی منطقی ميان منافع و حقوق فردی با جامعهای که آن منافع بايد در درون آن معنا و هويت بیابند را، بهنحو شايانی تنظيم و آماده ساخت.
از اين زاويه، نخستين نکته قابل بحث و بررسی اين است که آيا آن تعامل مورد نظر، براساس همان هنجارها و قواعد درون جامعه صورت میگيرند؟ يا اينکه بحث برسر قواعد ديگری است که تا اين لحظه هنوز بطور مشخص جريان و رسميت نيافته است؟ من بهجای پاسخهای ذهنی و طرح يکسری مسائل تئوريک و غير ضروری ـکه اثبات کردن آن تئوریها در شرايط کنونی بنظر آسان هم نيست؛ آدرس تعداد زيادی از وبلاگها را در اختيار شما میگذارم تا با چند ساعت وبگردی، حتما به اين نتيجه خواهيد رسيد که هر يک از آن بلاگرها، بهتناسب دانش، توان و نوع نگاه خويش، بازیگری است هدفمند و آگاه و بهسهم خود، میخواهد بستر مناسبی را برای تحول در درون جامعه بگشايد.
اينکه چرا يک امر بديهی (يعنی تأثيرگذاری) و طبيعی و عمومی را (يعنی بازيگری)، بهصورت يک موضوع ويژه و در ارتباط با وبلاگشهرها برجسته و عمده میسازم، دليل خاصی دارد که بلاگرها، برخلاف ديگر شهروندان ايرانی، معتقدند که چنين تعاملی بايد برپايه هنجارها و قواعد خاصی صورت بگيرد. يعنی تمردی را که جوانان نسبت به قوانين و سنتهای حاکم نشان میدهند، بدين معناست که ما خواهان تغيير و تحول ساختارهای کنونی در جامعه هستيم و در ميان آنها، بلاگرها نقشی مهم و برجستهای دارند. من در ادامهی سخن توضيح خواهم داد که چگونه بلاگرها آن هنجارها و قواعد را، مبنايی برای خلق هويتی مُدرن و جهتی برای سازگارساختن منافع با زمانه میبينند و میدانند. کسی که بيگانه با دنيای وبلاگشهرها است و هنوز ميان دنيای مجازی و حقيقی خط و مرزهای مبهمی را ترسيم میکند، نه میتواند بپذيرد که وبلاگشهرها از مدتها پيش روندی تازه و دوران تازهای را پديدار ساختهاند، و نه زيربار مسائلی خواهد رفت که بلاگرها، اعمال بسياری از انسانها را در درون جامعه ما شکل میدهند و تأثيرگذارند.
دومين نکته حائز اهميت، اطلاع يافتن از چگونگی محو شدن مرز ميان دنيای حقيقی و مجازی است. وبلاگها، مادامی که دوران جنينی، تولد و رشد خود را به تناسب رشد و تحولی که در تکنولوژی پديدار میگرديد، پشت سر مینهادند، عمده هدفهای آنان اطلاع يافتن از علم و فنون اوليه، برنامهنويسی، قالبسازی و غيره بود. و بههمان نسبت، مهمترين مسائل قابل طرح در همان زمان، پاسخگويی به همين نيازهای اوليه بود. اگرچه میپذيريم که چنين روندی بهظاهر به دنيای مجازی تعلق دارد اما، محدوده و سقف معينی هم داشت. اگر بلاگرها بهخاطر فرار و بیزاری از محدويتهايی که هرجامعه بسته تحميل میسازد، به دنيای مجازی پناه آورده بودند، خواسته يا ناخواسته و به تجربه میآموزند زمانی میتوانند الگو گردند و از آن شرايط عبور کنند، که بهطور مشخص و عقلايی و منطقی، مدافع يک جامعه باز باشند.
از اين زمان وبلاگشهرها بهعنوان يک پديده جديد در جامعه ما، که مناسبات خويش را براساس فرهنگ نوشتاری و با ابزارهای تازهای مانند کامنت، ايميل و چت برقرار میسازند، قابل طرح و تأکيدند. شکلگيری روابط نوشتاری که پيش از آن در جامعه ما کمسابقه بود، هم بلاگر و هم کاربر را وادار میسازد تا زبان را نوعی وسيله و عمل ببينند و از دو سوی، در جهت محو مرزهای دنيای مجازی و حقيقی بکوشند. اگر زبان برای ما نوعی وسيله و عمل است، پس تنها در جهت انعکاس يکسری واژهها و مفاهيم در وبلاگهای خود نيستيم، بلکه در حقيقت میخواهيم انواعی از رفتارها، تمايلات و همه آن چيزهايی را که مورد پسند و از نظر عقلانی قابل تحققاند، در ابعادی مختلف و متفاوت ارائه دهيم و پياده سازيم.
تحت تأثير چنين ضرورتی است که اولاً، هر يک از بلاگرها به سهم خود میکوشند تا با حفظ همان خصوصياتی که داشتند و يا دارند، در جهت شکلگيری يا پيوستن به منظومههايی قرار بگيرند و به قانونی خودساخته پناه ببرند و تن دهند. مبارزه با هرزنويسی، رعايت بخشی از قواعد و دستور زبان فارسی، يافتن فُرمهای شناختهشده و استاندارد و بازتاب نظرات ديگران در وبلاگهای خود و غيره را، نبايد تنها به مفهوم غنا بخشی زبان، سامانگيری وبلاگها و احترام به نظرات ديگران معنی کرد، بلکه بنا به باور من، اين حرکات، در راستای شفافتر شدن هرچه بيشتر در پایبندی بلاگرها به قواعد بازی قابل معنی است؛ ثانياً، چند ماه قبل، بخشی از اين موارد را در مقاله «سال درخشش وبلاگشهرها» توضيح دادم و بی آنکه اکنون، ضرورتی برای ورود و پرداختن به جزئيات باشد، به يک مورد مهم که ناشی از حقيقتی است تأکيد کنم و اشاره دهم که روابط ميان بلاگرها براساس ادراک و تفسير شکل گرفته و پديداز شدند. از اين نظر معتقديم اگر درک جمعی که اين رهيافت برپايه آن قرار دارد، و روز به روز ما را بهم نزديک میکند، به سهم خود میتواند در آينده بهعنوان یکی از مهمترين مرجع برای تبيين و توضيح وقايع و مسائل مختلف در جامعه باشد.
در همين زمينه:
سال درخشش وبلاگشهرها
جايگاه و نقش وبلاگها
وبلاگشهرها پديدهای است نوين در عصر حاضر و ناشناخته در جامعه ما. ضروریست در اين بارۀ بيشتر بيانديشيم، و با همديگر بحث و گفتوگو کنيم. از اين منظر، بیمناسبت نمیدانم تا متن صحبتهايی را که با جمعی از علافهمندان در اين زمينه داشتهام، بهصورت گفتمانی که میخواهد معانی و ارتباطات تازهای را کشف و بيان کند، در اينجا نيز طرح کنم. در ضمن، بهرغم اطلاع از کمبودها و نارسايیهای بحث حاضر، دامنزدن و دنبال کردن اين قبيل مسائل سازنده را تا سمتوسوي دقيقی بگيرد و سرانجامی بيابد، شايد مهمترين مشوق در انتشار متن حاضر ديدم.
**********
وقتی سخن برسر وبلاگشهرهای ايرانی است، بهنظر تأکيد بر روی يک نکته مهم و پايهای از همين آغاز ضروری و الزامی است. اميدوارم که دوستان بهجای توجه به کميّتهای متنوع و گسترده در وبلاگشهرها، و يا به همان نسبت، بهجای توجه به مباحث پراکنده و شايد هم بهزعم بعضیها غيرضروری؛ در وهله نخست، نگاهشان را معطوف به نوعی از سازوکار، در ارتباط و همآهنگ با تحولات آتی در جامعه نموده و آنرا با خواست و تمايلات و زندگی نسل جوان ايرانی پيوند زنند. بهعبارتی ديگر، دربارۀ مناسبات و مکانيسمی بيانديشند که براساس آن، بشود تعاملی منطقی ميان منافع و حقوق فردی با جامعهای که آن منافع بايد در درون آن معنا و هويت بیابند را، بهنحو شايانی تنظيم و آماده ساخت.
از اين زاويه، نخستين نکته قابل بحث و بررسی اين است که آيا آن تعامل مورد نظر، براساس همان هنجارها و قواعد درون جامعه صورت میگيرند؟ يا اينکه بحث برسر قواعد ديگری است که تا اين لحظه هنوز بطور مشخص جريان و رسميت نيافته است؟ من بهجای پاسخهای ذهنی و طرح يکسری مسائل تئوريک و غير ضروری ـکه اثبات کردن آن تئوریها در شرايط کنونی بنظر آسان هم نيست؛ آدرس تعداد زيادی از وبلاگها را در اختيار شما میگذارم تا با چند ساعت وبگردی، حتما به اين نتيجه خواهيد رسيد که هر يک از آن بلاگرها، بهتناسب دانش، توان و نوع نگاه خويش، بازیگری است هدفمند و آگاه و بهسهم خود، میخواهد بستر مناسبی را برای تحول در درون جامعه بگشايد.
اينکه چرا يک امر بديهی (يعنی تأثيرگذاری) و طبيعی و عمومی را (يعنی بازيگری)، بهصورت يک موضوع ويژه و در ارتباط با وبلاگشهرها برجسته و عمده میسازم، دليل خاصی دارد که بلاگرها، برخلاف ديگر شهروندان ايرانی، معتقدند که چنين تعاملی بايد برپايه هنجارها و قواعد خاصی صورت بگيرد. يعنی تمردی را که جوانان نسبت به قوانين و سنتهای حاکم نشان میدهند، بدين معناست که ما خواهان تغيير و تحول ساختارهای کنونی در جامعه هستيم و در ميان آنها، بلاگرها نقشی مهم و برجستهای دارند. من در ادامهی سخن توضيح خواهم داد که چگونه بلاگرها آن هنجارها و قواعد را، مبنايی برای خلق هويتی مُدرن و جهتی برای سازگارساختن منافع با زمانه میبينند و میدانند. کسی که بيگانه با دنيای وبلاگشهرها است و هنوز ميان دنيای مجازی و حقيقی خط و مرزهای مبهمی را ترسيم میکند، نه میتواند بپذيرد که وبلاگشهرها از مدتها پيش روندی تازه و دوران تازهای را پديدار ساختهاند، و نه زيربار مسائلی خواهد رفت که بلاگرها، اعمال بسياری از انسانها را در درون جامعه ما شکل میدهند و تأثيرگذارند.
دومين نکته حائز اهميت، اطلاع يافتن از چگونگی محو شدن مرز ميان دنيای حقيقی و مجازی است. وبلاگها، مادامی که دوران جنينی، تولد و رشد خود را به تناسب رشد و تحولی که در تکنولوژی پديدار میگرديد، پشت سر مینهادند، عمده هدفهای آنان اطلاع يافتن از علم و فنون اوليه، برنامهنويسی، قالبسازی و غيره بود. و بههمان نسبت، مهمترين مسائل قابل طرح در همان زمان، پاسخگويی به همين نيازهای اوليه بود. اگرچه میپذيريم که چنين روندی بهظاهر به دنيای مجازی تعلق دارد اما، محدوده و سقف معينی هم داشت. اگر بلاگرها بهخاطر فرار و بیزاری از محدويتهايی که هرجامعه بسته تحميل میسازد، به دنيای مجازی پناه آورده بودند، خواسته يا ناخواسته و به تجربه میآموزند زمانی میتوانند الگو گردند و از آن شرايط عبور کنند، که بهطور مشخص و عقلايی و منطقی، مدافع يک جامعه باز باشند.
از اين زمان وبلاگشهرها بهعنوان يک پديده جديد در جامعه ما، که مناسبات خويش را براساس فرهنگ نوشتاری و با ابزارهای تازهای مانند کامنت، ايميل و چت برقرار میسازند، قابل طرح و تأکيدند. شکلگيری روابط نوشتاری که پيش از آن در جامعه ما کمسابقه بود، هم بلاگر و هم کاربر را وادار میسازد تا زبان را نوعی وسيله و عمل ببينند و از دو سوی، در جهت محو مرزهای دنيای مجازی و حقيقی بکوشند. اگر زبان برای ما نوعی وسيله و عمل است، پس تنها در جهت انعکاس يکسری واژهها و مفاهيم در وبلاگهای خود نيستيم، بلکه در حقيقت میخواهيم انواعی از رفتارها، تمايلات و همه آن چيزهايی را که مورد پسند و از نظر عقلانی قابل تحققاند، در ابعادی مختلف و متفاوت ارائه دهيم و پياده سازيم.
تحت تأثير چنين ضرورتی است که اولاً، هر يک از بلاگرها به سهم خود میکوشند تا با حفظ همان خصوصياتی که داشتند و يا دارند، در جهت شکلگيری يا پيوستن به منظومههايی قرار بگيرند و به قانونی خودساخته پناه ببرند و تن دهند. مبارزه با هرزنويسی، رعايت بخشی از قواعد و دستور زبان فارسی، يافتن فُرمهای شناختهشده و استاندارد و بازتاب نظرات ديگران در وبلاگهای خود و غيره را، نبايد تنها به مفهوم غنا بخشی زبان، سامانگيری وبلاگها و احترام به نظرات ديگران معنی کرد، بلکه بنا به باور من، اين حرکات، در راستای شفافتر شدن هرچه بيشتر در پایبندی بلاگرها به قواعد بازی قابل معنی است؛ ثانياً، چند ماه قبل، بخشی از اين موارد را در مقاله «سال درخشش وبلاگشهرها» توضيح دادم و بی آنکه اکنون، ضرورتی برای ورود و پرداختن به جزئيات باشد، به يک مورد مهم که ناشی از حقيقتی است تأکيد کنم و اشاره دهم که روابط ميان بلاگرها براساس ادراک و تفسير شکل گرفته و پديداز شدند. از اين نظر معتقديم اگر درک جمعی که اين رهيافت برپايه آن قرار دارد، و روز به روز ما را بهم نزديک میکند، به سهم خود میتواند در آينده بهعنوان یکی از مهمترين مرجع برای تبيين و توضيح وقايع و مسائل مختلف در جامعه باشد.
در همين زمينه:
سال درخشش وبلاگشهرها
جايگاه و نقش وبلاگها
۳ نظر:
من با تو می گویم ای خرد،
من معتقدم که در جوامعی از قبیل جامعه ایران تا هنگامیکه حرکات، تفکرات و گفتار هر چند هم مترقی، در حالت تاخت تک نفره در بیابان خالی از دوستیها و پر از داستانهای یکنفر می آید است،درها به تمامی به همان پاشنه باز و بسته خواهند گشت که میگشتند و میگردند.
من با سرافراضی به تمامی جهانیان اعلام میدارم من برای زنده ماندن آقای گنجی،این مجاهدگر اکبرمان تلاش خواهم کرد.
من بر عقیده ام:از آنجائیکه تمامی گفتارشان بگوش مخاطبانش رسیده و این خود همان پیروزیست،
از آنجائیکه اکثر نظرات آقای گنجی در بند را افراد بسیار دیگری نیز در این جامعه دارا میباشند،
نخواهیم که یکی از نخبگان این طریقت را به این نحو از دست بدهیم،
بیائید از آقای گنجی بخواهیم، به عنوان دوست، هم مسلک، انسان برای خاطر عشق،زندگی،
ما را از این دایره سرگردانی: برای عزیزی گرییدن که دیگر بین ما نیست، رها سازند و به ما بیاموزند دوباره،زندگی را من نگهبانم.
شاید کاریست که هم فکران و آزدیخواهان از آقای گنجی برای گفتن اینکه ما زنده بودنت برایمان مهمتر است،زندگی برایمان محترم است،کاری خالی از خرد ونوع دوستی نباشد.
در زمانه ای که چنین سریع به پیش میتازد،باید تازها را مزه کرد.
از آقای گنجی بخواهیم برای آموزش نسل جوانمان برای دادخواهی به ابزارهای همگون امروزی نیازمندند و نه کشتن خویش، و این شروع و به پایان رساندنش باید بر دوش آقای گنجی قرار بگیرد،این پهلوان وطن برادر ماست.دوستت میداریم،و برایتان سرافرازی و عمر دراز پر بار داریم.
احمد سراجی آزاد باید گرددسراجي از هفت تير ماه بازداشت و روانه زندان تبريز شده است وي تاكنون در اعتصاب غذا به سر مي برد و حال وي وخيم گزارش شده است
http://ahmadseraji.blogspot.com
تقدیم به تکاتک زندانیان در بند،که به خاطر اندیشهُ شان،به خاطر مطلوب کردن این زندگی که بی پایداری نگهبانانش خدشه دار می گردد.
این کیانند کین جسورانه و بی باک،
میسازند قفسها و زندانها،
بر انامها و افکارها،
شرمشان باد،
هیچ کم ندارند اماّ از آن گلدان ساز ماهر،
که خواهان پرواز کبوترهاست،
چه زیبا میدهد نقش بر پیکر گلدانش،این هنرمند،
هیچ میداند چه میکند با گل،
این عاشقِ رهائی در بندان؟
یا نمی داند،و میسازد باز،
او چنین زیبا چوبهُ دار،
و میسازد ،
پَرپَرش با آب.
امید که هرچه بیشتر انسان به آدمییت خویش آگاهی یابد.
آقای معرفی از شما سپاسگزارم که در این یکی دو روزه که از طرف من مرتباً برای شما زحمت آفریدم و شما به این صبوری به مهماننوازی یاریم کردید ،برای من راه دیگری نیست و این میهمان نوازی شما و تعداد بیشماری از وبلاگ نویسان جامعهُ ایران که با همین متانت و بزرگواری به مانند شما را در حق من سپاسگذار به انجام رساندند و مرا نمک گیر کردند،من دستان مهربان تمامیتان را از دور می فشارم،امید که آقای گنجی هرچه زودتر به سامان برسد.من از شما آقای معروفی به خاطر زحمات بیدریغتان برای آشنا سازی انسان به خصائل زیبای آدمی به سهم خود قدر دانی میکنم.
سرافراز و بر قرار باشید.
سعید از برلین.
ارسال یک نظر