وقتی شکلی از اشکال تروريسم پنهان را مورد بررسی قرار ميدهيم ـ فیالمثل شکل حزبی را، بدين معنا نيست که تماميت حزب يا مجموعه رهبری آن در خدمت تروريسم قرار گرفتهاند، بلکه يک يا چند نفر از اعضای هئيت اجرائی يا سياسی حزب، شبکه ای را پنهان از چشم کل رهبری و بدنه، در درون تشکيلات حزبی سازماندهی میکنند. چنين روندی بدون هيچ استثنايی در تمامی اشکال تروريسم پنهان جاریاست، حتا در شکل دولتی. منتها آنچه تروريسم دولتی را از ديگر اشکال تروريسم پنهان مستثنا میسازد، نوع و شيوه ترورهااست که گاهی مستقيم و زمانی با بهرهگيری از يک گروه مزدور و جنايتکار ـ حتی مافيا؛ عليه اپوزيسيون وارد عمل میگردد.
در تروريسم دولتی، معمولاً شبکههای اطلاعاتیـامنيتی آن کشور طراح و مجريان اينگونه ترورها هستند که مطابق قانون، دولتها هدايت و مسئوليت آنان را برعهده دارند. معذالک اثبات اين نکته که تمامی دولتها، عالِم براعمال شبکههای اطلاعاتیـامنيتی خويشاند، نيازمند آمار، اسناد و بررسی همهجانبهاند. هنوز دلايل و مدارک مستندی مبنی بر دخالت، نظارت و يا اطلاعی که اميرعباس هويدا پيشاپيش از ترور تيمور بختيار داشته است، بههيچوجه موجود نيست؛ در حالیکه همه ميدانند ترور بختيار توسط «ساواک» سازماندهی گرديد و رئيس آن سازمان نيز، يکی از معاونان نخست وزير بود. اما، عکس اين قضيه را میشود اثبات کرد که بعضی از روسای دولتها، قربانيان اينگونه ترورها شدهاند.
حتا در حکومتهای ايدئولوژيک، چنين قانونمندی نيز صدق میکند که اجزاء و نيروهای تشکيل دهنده اينگونه نظامها، نه تنها از چگونگی و نحوه عملکرد سازماندهندگان ترورها بیاطلاعاند، بلکه در برخورد بامخالفين نظریـسياسی، هيچوقت در بين ارگانهای دولتی، همآهنگی لازم و مناسبی در اين زمينه وجود ندارد. منتها نماد بيرونی عملکرد نظامهای ايدئولوژيک بگونهاياست که بعضیها را به تصور اينکه همه اجزاء تشکيل دهنده اين قبيل نظامها، مُهر تأييد خود را زير ورقه قتل ديگران میگذارمد، به اشتباه تحليلی میکشاند.
روشن است که برخی نگرشهای چپانديش و راستپرداز، خلاف آنچه گفته شد میانديشند. يعنی معتقدند که بافت اينگونه حکومتها را عناصری شکل ميدهند که اگر در ترور مخالفين دخالت يا نظارت مستقيمی هم ندارند، ولی مخالف نفس عمل نيستند. آنان نظام ارزشی بجای مانده را، با آرمانخواهی گروهی که زمانی برای تحقق آن میرزميدند، منطبق میبينند. يعنی خصائل ذاتی نظام ايدئولوژيک را که هرازگاهی احساس خطر کند، با توسل به ترور، آنهم به صورت زنجيرهای و بیهيچ ملاحظهای کشتار خواهد کرد؛ عين خصائل انسانی افرادی که مجبور به سکوتاند میپندارند و از اين زاويه نه با انسانها، بلکه انگار با مُهرههای بیجانی سروکار دارند و تصورشان از جامعه بگونهاياست که هيچ مخالفی نمیتواند از درون نظام، در عرصه سياست متظاهر گردد.
چنين نگرشی بههيچوجه باتجربيات بجای مانده در روزگار ما، مطابقت ندارند. برای دريافت واقعيت ما نيازمند يک نگرش پرسپکتيو هستيم تا بدون توجه به ظواهر امر و کنشهای بيرونی، بتوانيم از لابلای حوادث به جريان درونی و روند اصلی دست يابيم. حرکت عمومی امروز مردم جهان و به تبع آن حرکت مردم ايران، بسمت مبارزه با ناامنی های سياسی، اجتماعی و اقتصادی است که مجموعه گروههای اجتماعی موجود در جامعه را تهديد ميکند، و از اين پس، هيچ نيرويی قادر نخواهد بود تاجهت گردش چرخ زمانه را که در راستای انطباق سياست بر زندگی است، تغيير دهند. عرصه زندگی روزمره، خارج از اراده ما، همه را تسليم واقعيتی ميکند تا مجبور شوند از شهادت اينگونه مُهره ها ( شاهد ) در دادگاه ميکونوس، استقبال کنند.
تروريسم پنهان، بعنوان يک معضل جهانی که به شيوه مافيايی در تمامی عرصهها حضوری ملموس دارد، موجب نگرانی عمومی است. مبارزه با آن در عرصه های مختلف ملی، منطقه ای و جهانی، نيازمند فراست، آگاهی و سازماندهی است. بدون شناخت و تفکيک و دسته بندی ترورها، نه ميتوانيم توان مبارزهی متقابل با او را در خود افزايش دهيم، و نه قادريم تاکتيکهای آن را پيش از وقوع حوادث افشاء و خنثی سازيم، و نه نتيجه مطلوبی از مجموعه تلاشها و مبارزات پراکندهمان بدست خواهيم آورد، تا چراغ راه ديگران گردد.
شعار و تظاهرات گرچه کاربرد تبليغی دارند، اما به سهم خود احساسات را تحريک کرده و عصبانيت را دامن می زنند. يعنی همان اهدافی که تروريسم دولتی بدنبال آن است؛ يعنی تجربه ميکونوس را ناديده انگاشتن؛ آنهم در شرايطی که جهان میرود تا گامهای استواری در راستای احقاق حقوق انسانها بردارد. تجربه پينوشه از دو زاويه حاوی پيامهای آموزندهاي است برای تمام مبارزين راه آزادی و دموکراسی. اول اينکه مردم جهان ديگر موجوديت جنايتکارانی را که با جنايت خود بی عدالتی، ستم و تيره روزی را برآنان تحميل کرده اند، برنمی تابند؛ دومط اينکه اين پيروزی را مديون سی و پنج سال کوشش مستمر مبارزان شيليايی ميدانند که در تمامی لحظهها و در هر شرايطی از پيگيری آن چشم ندوخته اند.
در تروريسم دولتی، معمولاً شبکههای اطلاعاتیـامنيتی آن کشور طراح و مجريان اينگونه ترورها هستند که مطابق قانون، دولتها هدايت و مسئوليت آنان را برعهده دارند. معذالک اثبات اين نکته که تمامی دولتها، عالِم براعمال شبکههای اطلاعاتیـامنيتی خويشاند، نيازمند آمار، اسناد و بررسی همهجانبهاند. هنوز دلايل و مدارک مستندی مبنی بر دخالت، نظارت و يا اطلاعی که اميرعباس هويدا پيشاپيش از ترور تيمور بختيار داشته است، بههيچوجه موجود نيست؛ در حالیکه همه ميدانند ترور بختيار توسط «ساواک» سازماندهی گرديد و رئيس آن سازمان نيز، يکی از معاونان نخست وزير بود. اما، عکس اين قضيه را میشود اثبات کرد که بعضی از روسای دولتها، قربانيان اينگونه ترورها شدهاند.
حتا در حکومتهای ايدئولوژيک، چنين قانونمندی نيز صدق میکند که اجزاء و نيروهای تشکيل دهنده اينگونه نظامها، نه تنها از چگونگی و نحوه عملکرد سازماندهندگان ترورها بیاطلاعاند، بلکه در برخورد بامخالفين نظریـسياسی، هيچوقت در بين ارگانهای دولتی، همآهنگی لازم و مناسبی در اين زمينه وجود ندارد. منتها نماد بيرونی عملکرد نظامهای ايدئولوژيک بگونهاياست که بعضیها را به تصور اينکه همه اجزاء تشکيل دهنده اين قبيل نظامها، مُهر تأييد خود را زير ورقه قتل ديگران میگذارمد، به اشتباه تحليلی میکشاند.
روشن است که برخی نگرشهای چپانديش و راستپرداز، خلاف آنچه گفته شد میانديشند. يعنی معتقدند که بافت اينگونه حکومتها را عناصری شکل ميدهند که اگر در ترور مخالفين دخالت يا نظارت مستقيمی هم ندارند، ولی مخالف نفس عمل نيستند. آنان نظام ارزشی بجای مانده را، با آرمانخواهی گروهی که زمانی برای تحقق آن میرزميدند، منطبق میبينند. يعنی خصائل ذاتی نظام ايدئولوژيک را که هرازگاهی احساس خطر کند، با توسل به ترور، آنهم به صورت زنجيرهای و بیهيچ ملاحظهای کشتار خواهد کرد؛ عين خصائل انسانی افرادی که مجبور به سکوتاند میپندارند و از اين زاويه نه با انسانها، بلکه انگار با مُهرههای بیجانی سروکار دارند و تصورشان از جامعه بگونهاياست که هيچ مخالفی نمیتواند از درون نظام، در عرصه سياست متظاهر گردد.
چنين نگرشی بههيچوجه باتجربيات بجای مانده در روزگار ما، مطابقت ندارند. برای دريافت واقعيت ما نيازمند يک نگرش پرسپکتيو هستيم تا بدون توجه به ظواهر امر و کنشهای بيرونی، بتوانيم از لابلای حوادث به جريان درونی و روند اصلی دست يابيم. حرکت عمومی امروز مردم جهان و به تبع آن حرکت مردم ايران، بسمت مبارزه با ناامنی های سياسی، اجتماعی و اقتصادی است که مجموعه گروههای اجتماعی موجود در جامعه را تهديد ميکند، و از اين پس، هيچ نيرويی قادر نخواهد بود تاجهت گردش چرخ زمانه را که در راستای انطباق سياست بر زندگی است، تغيير دهند. عرصه زندگی روزمره، خارج از اراده ما، همه را تسليم واقعيتی ميکند تا مجبور شوند از شهادت اينگونه مُهره ها ( شاهد ) در دادگاه ميکونوس، استقبال کنند.
تروريسم پنهان، بعنوان يک معضل جهانی که به شيوه مافيايی در تمامی عرصهها حضوری ملموس دارد، موجب نگرانی عمومی است. مبارزه با آن در عرصه های مختلف ملی، منطقه ای و جهانی، نيازمند فراست، آگاهی و سازماندهی است. بدون شناخت و تفکيک و دسته بندی ترورها، نه ميتوانيم توان مبارزهی متقابل با او را در خود افزايش دهيم، و نه قادريم تاکتيکهای آن را پيش از وقوع حوادث افشاء و خنثی سازيم، و نه نتيجه مطلوبی از مجموعه تلاشها و مبارزات پراکندهمان بدست خواهيم آورد، تا چراغ راه ديگران گردد.
شعار و تظاهرات گرچه کاربرد تبليغی دارند، اما به سهم خود احساسات را تحريک کرده و عصبانيت را دامن می زنند. يعنی همان اهدافی که تروريسم دولتی بدنبال آن است؛ يعنی تجربه ميکونوس را ناديده انگاشتن؛ آنهم در شرايطی که جهان میرود تا گامهای استواری در راستای احقاق حقوق انسانها بردارد. تجربه پينوشه از دو زاويه حاوی پيامهای آموزندهاي است برای تمام مبارزين راه آزادی و دموکراسی. اول اينکه مردم جهان ديگر موجوديت جنايتکارانی را که با جنايت خود بی عدالتی، ستم و تيره روزی را برآنان تحميل کرده اند، برنمی تابند؛ دومط اينکه اين پيروزی را مديون سی و پنج سال کوشش مستمر مبارزان شيليايی ميدانند که در تمامی لحظهها و در هر شرايطی از پيگيری آن چشم ندوخته اند.
۱ نظر:
جناب درویش پور عزیز . با اجازه، گزیده بلاگستان پارسی به مطلب چشم اندازوبلاگ شهر ها لینک داد
http://www.bloggestaan.com/blog/
ارسال یک نظر