جمعه، آذر ۲۰، ۱۳۸۳

حقوق بشر

خانم عبادی گفت مقررات حقوق بشر حتی بر قوانين اساسی کشور ارجحيت دارد و اگر اصلی از قانون اساسی يک کشور مغاير موازين حقوق بشری باشد، اين قانون اساسی است که بايد اصلاح شود
امروز دهم دسامبر، روز جهانی صدور اعلاميه حقوق بشر است. بعد تقريباً شصت (1945) سال از تصويب اين قانون که کشور ايران نيز يکی از حاميان اوليه آن بشمار ميرفت و به آن رأی موافق داده بود؛ با وجود بر اين، دو روز پيش (چهارشنبه 18 آذر) خانم شيرين عبادی، رئيس کانون مدافعان حقوق بشر در ايران، با انتقاد از وضعيت حقوق بشر در جمهوری اسلامی، به مواردی از تناقضات و تعارضات موجود بين قوانين رسمی کشور با اعلاميه جهانی حقوق بشر اشاره کرد.

خانم عبادی در مصاحبه چهارشنبه گذشته، به يکی از مسائل کليدی و مهمی که آقای خاتمی در سخنرانی روز شانزدهم آذرماه خود در دانشگاه، دانسته يا ندانسته آنرا ناديده گرفته بود، چنين اشار نمود: «مقررات حقوق بشر حتی بر قوانين اساسی کشور ارجحيت دارد و اگر اصلی از قانون اساسی يک کشور مغاير موازين حقوق بشری باشد، اين قانون اساسی است که بايد اصلاح شود».

سخنان شجاعانه خانم عبادی، از جهات مختلف قابل بررسی و حائز اهميت اند:
نخست اينکه گوينده، جدا از تخصص و اطلاعات حقوقی خود، يک زن است. يعنی او از زوايای مختلف تبعيضات جنسی را که نقض آشکار حقوق بشرند، بخوبی درک و لمس می کند.

دوم اينکه، اگر بخواهيم بی غل و غش بگوئيم و بنويسيم، پرچم داران و مبارزان واقعی پيشنهاد، برنامه ريزی و اجرای اعلاميه حقوق بشر در جهان، زنان بوده اند. نقش صبورانه و ارزشمندانه خانم النور روزولت (همسر فرانکلين روزولت رئيس جمهور اسبق آمريکا) که طی دو سال متوالی 48 ـ 1946، نظرات و انتقادات صاحب نظران جهانی را برای تنظيم و تدوين مواد اعلاميه جمع آوری کرده بود، فراموش ناشدنی است. اکنون همين نقش و وظايف را زنان ايرانی و از جمله نخبگانی چون عبادی، مهرانگيز کار و ... در برابر يک حکومت بغايت تبعيض گر و ارتجاعی، برعهده گرفته اند.

سوم اينکه، دفاع از حقوق بشر و دفاع از حقوق زنان در کشورهايی که در آنها قوانين اسلامی حاکم است، مبارزه ای است کاملاً ايدئواوژيک. بدين منظور که دولتمردان اين قبيل کشورها، از آنجائيکه مبادا آزادی عمل شان در ارتباط با نقض حقوق بشر محدود گردد، تعمداً و دانسته پرچم ايدئولوژيک را برافراشته اند تا از اينطريق توهم عمومی را دامن زده و افکار را انحراف دهند. جمله زيبا و ارزشمند ايشان که «در بسيار موارد، قانون حتی از فرهنگ عمومی جامعه عقب تر است» بيانگر اين حقيقت اند که دست اندرکاران حکومت، برخلاف خواست عمومی، نگاه و تمايلات ايدئولوژيک خود را اجباراً بر مردم تحميل کرده اند.

چهارم اينکه خانم عبادی می خواست بفهماند که برای تحقق حقوق بشر، بايد ديد خود را وسعت داده و آنرا فراتر از معضل ملی ببينيم. واقعيت هم همين است که اگر به مجموعه حوادث جاری در کشورهای همسايه نظر افکنيم، بسادگی در می يابيم که تنها بديلی که می تواند در لحظه کنونی دموکراسی و حقوق آزادی انسانها را آشکارا تهديد کنند، بنيادگرايی اسلامی است.

اگر چه تحقق حقوق بشر و به تبع آن دموکراسی در جهان، همواره همه موانع و حريفان قدری را، هم از لحاظ نظری ـ ايدئولوژيک و هم از لحاظ شيوه اداره حکومت، يک به يک از سر راه خود برداشته است اما، فروپاشی آنان آسان صورت نگرفت. مضافاً، اين فروپاشی بدون پشتوانه مقدور نبود. درست است که تحقق حقوق بشر، تنها از طريق پايبندی و تبديل آن به باور عمومی در جامعه، ممکن ميگردند ولی، بدون ساز و کارهای اوليه و بدون امکاناتی که بشود مردم را در اين زمينه آموزش داد، آن هم در کشوری که حکومتی کامل ارتجاعی حاکم است، متاسفانه در پاسخ به آن، خانم عبادی سکوت کرده اند.

شايد سخنان آقای محمد شريف نايب رئيس کانون مدافعان حقوق بشر، بتواند پاسخی به پرسش های فوق باشند:
« در حال حاضر، صحنه ملی، ديگر حيات خلوت حکومت ها نيست که هر گونه که بخواهند در پرتو اصل عدم مداخله بتوانند با مردم برخورد کنند». « اگر در کشوری موازين حقوق بشر به صورت مستمر نقض شود، جامعه بين المللی عکس العمل نشان می دهد و در موارد متعددی نقض حقوق بشر به عنوان يک جنايت بين المللی قلمداد شده و مباشران آن که همواره سران حکومت ها هستند، در ديوان کيفری بين المللی به عنوان جانيان عليه حقوق بشر محاکمه می شوند».

اضافه:
ارزیابی وضعیت حقوق بشر در ایران، در ميزگردی با حضور آقايان باقی و بهبهانی
بهبهاني: من فكر مي‌كنم آقاي باقي بيشتر نشان داد كه چه چيزهايي هست و تشريح كرد كه كجاها نقض حقوق بشر صورت مي‌گيرد و من هم سعي مي‌كنم با ديد خودم آنها را تشريح كنم. اول اينكه هنوز در جامعه ايران در مورد انسان يك تعريف مشخصي وجود ندارد كه اصلاً‌ انسان چيست؟ بشر كيست؟ تنها چيزي كه من از راديو و تلويزيون و يا افراد مي‌شنوم اينكه فوراً از تاريخ اسلام صحبت مي‌‌كنند كه در اسلام فلان شخصيت كار را انجام داد و فلان رهبر چنان خصوصياتي را داشت، ولي هنوز در ايران مشخص نيست كه چه كسي انسان است؟ آيا انسان آن است كه پول دارد؟ آيا انسان آن است كه ‌آپارتمان خوبي دارد يا آنكه با مقام‌هايي در اين مملكت ارتباط دارد يا آنكه جزء شخصيت‌هاي مطرح است؟ من معتقد نيستم كه حقوق بشر فقط سياسي است. حقوق بشر در وهله اول انساني و فردي است و اين فرديت و انساني بودنش براي اين است كه همه چيز حق همه كس است.