یکشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۳

گفتارهای رياکارانه و امنيتی


آقای حجاريان ! در کشور ايران قحط الرجال نبوده و نيست. اگر شما در متن حکومت, منابری برای خبرسازی و تئوری بافی به دست آورده ايد و می خواهيد اين منابر را برای ابد در انحصار خود داشته باشيد, ناشی از آن است که پهلوانان سخن, سياست, کلام و فلسفه, حتی روحانيون مخالف با قانون اساسی جمهوری اسلامی, زير سلطه ی محدوديت هايی که اين قانون اساسی بر صاحبان انديشه تحميل کرده است, به حاشيه رانده شده اند. از اعدام شده ها و حذف فيزيکی مخالفان و اقليتهای دينی و قومی حرفی نمی زنم, که می دانم اطلاعات شما در اين زمينه بسيار است.
(نامه سرگشاده مهرانگيز کار، جمعه 20 آذرماه، خبرنامه گويا)


كلام، لحن و ادبيات به كار رفته خارج از نزاکت و شئونات فعاليت در عرصه سياسى و اجتماعى است و به نحو چشمگيرى با اخلاق سياست ورزى تعارض دارد از هيچ فعال سياسى انتظار نمى رود كه در احتجاج مواضعش از توهين، تمسخر و استفاده از واژه هاى عوام پسند مدد جويد.
(پاسخ على افشارى، رضا دلبرى، عبدالله مومنى و اكبر عطرى به سعيد حجاريان)

وجود لغزش های گفتاری در سخنرانی ها و مصاحبه ها و حتی نوشته ها، معمولاً امريست طبيعی و عادی. کارشناسان و تحليل گران مسائل سياسی، برخلاف بعضی از ژورناليست های بولواری که آن لغزش ها را در هوا می قاپند تا بعنوان مهمترين و جذاب ترين تيترهای خبری بازتاب دهند؛ تمام دقت خود را متوجه ساختار معنايی گفتار کرده و از اين لحاظ واقفند که حضور يکی ـ دو مفهوم منفرد و مجزا در چهارچوبی مشخص، عملاً غيرقابل پيش بينی و از نظر شيوه بيان، امريست تصادفی.

اما، آنچه را که بايد در مورد آقای حجاريان استثناء دانست، ايشان بدليل تخصص امنيتی و تخريبی ـ تبليغی (که اين وظيفه را باتفاق آقای خاتمی در جنگ ايران ـ عراق پيش می بردند) بيشتر گزاره پردازند. بدين معنی که بر بنيان يک ساخت مجهول و نامشخص (اگر به اخبارهای بدون منبع سايت امروز توجه کرده باشيد)، يک مجموعه از مفاهيم منفرد و مجزا، ولی در عين حال دو منظوره را ارائه ميدهند. در واقع هدف استراتژيک او در مرحله اوّل، طرح و جا انداختن يک پيام مرموز در جامعه، و هدف تاکتيکی او از کاربرد مفاهيم دو منظوره، باز گذاردن نوعی راه چکش در پيشبرد امر سياست (البته نوع غيراخلاقی آن) است.

اگر تيری را که رها ساخت، با واکنش عمومی روبرو نگرديد و مخالفت گروهی را بدنبال نداشت، در سخنرانی ها، مصاحبه ها و يا در نوشتار بعدی، ساخت معنايی گفتار قبلی را روشن تر و ملموس تر بيان می کند و به استناد نوشته های مختلف و منتشر شده ای که تاکنون ارائه داده است، همواره خود سخنران است که ابتداء و داوطلبانه توضيح ميدهد که منظور از فلان يا بهمان سخن، اين يا آن هدف بوده و چنانچه، با اعتراضات روبرو گردد؛ از آنجائيکه استفاده از کلمات دو منظوره اين حُسن را هم دارد که به شنوندگان يا به خوانندگان خود بگويد که نميدانم چرا شما از سخنان من، فقط يکسری مفاهيم غلط و منفی و بی ارتباط با منظوری که گوينده می خواست برساند، برداشت کرده ايد.

استفاده از چنين شيوه بيان، آن هم نه يکی ـ دوبار و بطور تصادفی، بلکه طی ده سال و بطور مداوم، تنها می توانيم يک نتيجه را از آن استخراج کنيم که آقای حجاريان، يگانه شخصيتی هستند که مفاهيم منفرد و مجزا در کلام او، امری تصادفی و غير قابل پيش بينی نيست بلکه، اين مفاهيم پايه اصلی گفتارهای بعدی او را تشکيل خواهند داد. اگر چه قصدم از بيان اين گفتار، نه ارائه تصوير مرموز و خطرناک از شخصيت سياسی ايشان است و نه يادآوری داستان نيش عقرب؛ بلکه بيش از هر چيز فهم و دريافت پاسخ يک پرسش مهم در شرايط کنونی است: آيا ارتباطی که اين گزاره ها با مفهومی که بيان (و شايد هم تداعی) می کند از آن نوعی کهنه گی امنيتی، تفرقه و دودوزه بازيهای سياسی بمشام نمی رسند؟ ديديم که اعضای شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت نيز چنين استنباط کرده اند: «مگر آنکه رسوبات تفکر امنيتي کماکان مهمترين عامل شکل دهنده تراوشات ذهني و قلمي آقاي حجاريان باشد».

يک مثال شايد در اين زمينه کافی و راه گشا باشد. بعد از واقعه هيجدهم تيرماه، زمانی که افکار عمومی در جهت دفاع از حقوق پايمال شده دانشجويان سمت می گرفتند، آقای حجاريان، مسئله مهاجرين ايرانی را با مضمونی توهين آميز که «عناصری از کشور رفتند که هيچ علاقه ای به اين زاد و بوم نداشتند» (ايسنا، 19 تيرماه 80) در جامعه طرح می کند. همين که موجی از اعتراض ها در داخل و خارج از کشور عليه اين منظور برخاستند و همه ناخواسته در پيرامون يک مفهوم ناشايست ـ ولی اصلاح طلبانه، گرد آمدند و به آن توجه کردند؛ به سهم خود نشانه ی يک پيروزی سياسی برای آقای حجاريان و يک خدمت شايسته به دستگاه ولايت بود. او اگر چه بعدها و بظاهر عقب نشست و گفت: «من هرگز قصد نداشتم يک حکم کلی و فراگير درباره ی کل مهاجرين ارائه نمايم»، اما با آن تير، که چند هدف را يکجا نشانه رفته بود، خود را در عمل موفق و پيروز می ديد که: اولاً، به هدف مهم خود که همانا منحرف ساختن افکار عمومی در دفاع از دانشجويان بود، دست يافت؛ ثانياً، سمّ مهلک خويش را در جامعه و در بين بخشی از جوانان، مبنی بر جدا سازی آنان از نيروهای مقيم خارج از کشور، پاشيد؛ ثالثاً، به دستگاه ولايت فهماند که بدون وجود ما (اصلاح طلبان خودی)، در شرايط های اضطراری، بهيچوجه قادر به دفاع از خود نيست و نخواهد بود.

اضافه کنم که در بررسی مسائل بالا، جدا از يک مجموعه اهداف تاکتيکی ـ امنيتی و تفرقه آميز، ما با يکسری مفاهيم منفرد و مجزا (خصوصاً آن هنگام که حجاريان بعد رسيدن به هدف، استفاده از تاکتيک حفظ نيروهای پشت جبهه را الزامی می بيند، و از اين زاويه نامه مرتضی نگاهی را پاسخ ميدهد، ايران ـ امروز، 4 مرداد 80) نظير «غائله آفرينی ها»، «انترناسيوناليسم پرولتری» و غيره روبروئيم که تنها با اتکاء به همين مفاهيم می شود به جوهره نا پيدای کلام و به ساخت اصلی گفتار دست يافت. تمام اين به ميخ و نعل زدن ها، فقط به اين دليل بوده که حجاريان می خواسته بگويد: حکومت اسلامی علت اصلی بيان مهاجرت نيست؟!

متأسفانه خانم مهرانگيز کار يک مسئله اساسی و مهم را ناديده گرفته اند. جدا از اهدافی که علت اصلی اينگونه تئوری بافی هاست، يک عامل تشويقی ديگر نيز خارج از موضوع «قحط الرجال»، در اين زمينه قابل طرح و بررسی اند. طی هشت سال گذشته، تمايلات و کشش هايی را در خارج از کشور شاهد هستيم که شب و روز، نقش پای منبری های دائمی حجاريان را بازی می کنند. آيا توجهات ويژه و اينگونه نامه نگاری ها در خارج از کشور، بسهم خود مشوقی برای تئوری بافی ها نيست؟

هیچ نظری موجود نیست: